حوصله
تو مثل باغ گل از عطر ناب سرشاری
ومثل بارش باران قشنگ میباری
شکوه رویش سبز جوانهها در توست
ومثل هرچه بهاریست سبز و پرباری
چقدر شانه سنگین باغ حوصله کرد
چرا که آیۀ تردید را تو انکاری
بیا و مثل همیشه تب جوانه بیار
بگو که از تن عریان شاخه بیزاری
بگو همین که بیایی به برکه میخندی
بگو که خشکترین چشمه میشود جاری
بیا که در پس پرچین انتظارم من
به شوق گامهای بهارآوری که میآری
هیجان وصل
با که نشستی ای عشق ما که خمار بودیم؟
فصل شکفتن ماست خواب بهار بودیم
گفتی اگر بیایی دست رفاقت آریم
آمدهایم چندیست گرچه فکار بودیم
فصل بهار روزی سخت به گل نشستیم
موسم برگریزان خون انار بودیم
راحت جان ما را سوز تو مشتعل کرد
بی خود و واله گشتیم خصم قرار بودیم
گوش مغنی مست پیش نوای ما رفت
در طلب تو ای عشق روح ستار بودیم
با تو چه میتوان گفت ای عطش فراری
گر تو نمیرسیدی یکه سوار بودیم
باورمان کن ای عشق ما هیجان وصلیم
گم شدگان مستیم پشت غبار بودیم
بر دل ما مزن داغ ای تو به لاله نزدیک
آنسوی ملک خاموش سنگ مزار بودیم
تو همه چیزی ای عشق معنی تو خداییست
ما به طلب حریصیم در پی یار بودیم
واعظ شهر میگفت عشق قمار عمر است
غافل از اینکه عمری پای قمار بودیم
از تو سوالم این است بی گله و شکایت
با که نشستی ای عشق ما که خمار بودیم؟
پای دار
مثل شبنم اشک من از مژهها افتاده بود
راز در حجم نگاهم بود اما ساده بود
چشمها در انتظار گامهای پرخروش
در تمنا تا بیاید آن که پیک جاده بود
دشت چون آن روزهای کودکی سهراب وار
پهنه پاکی که بیرنگ غم سجاده بود
گاه با نوح حوادث دست در آغوش موج
گاه آن اشکی که میبارید طوفان زاده بود
خاکها در رهگذار موجها گل میشدند
هرچه عابر بود در دریای گل افتاده بود
یکطرف ساغر شکست و یکطرف ساقی گریخت
یکطرف مستی که سرمست از شراب و باده بود
بر طناب دار چشمش مژهها بر دارها
اینچنین اشک من آنجا پای دار استاده بود
مرا تماشا کن
برای بودن و ماندن دگر توانی نیست
از این هجوم غم آلودهام امانی نیست
در این میانه ببین چشمهای بازم را
بزن بخواب خودت را مبین نیازم را
تمام کوشش من فهم تلخکامیهاست
اگر چه پختگیام در عبور خامیهاست
کنون که سربهسر از شور داد لبریزم
و با کشیدن فریاد درد میریزم
نگاه سرد و پر از کینه بر زبان دارم
گسسته رشته امید بر زبان دارم
برای من گذر از زندگی چه سنگین است
بدون دیدن و لبخند زشت و ننگین است
بیا رفیق همه لحظههای تنهایی
بیا که برده مرا صبرها شکیبایی
بیا که آمدنت یک جهان شکوفایی است
بیا که شهر تماشایی تو رویایی است
برای تجربه اینک مرا تماشا کن
هجوم وحشی غم را دوباره حاشا کن
گوش عاشق
دستتو بذار تو دستم
تا برای هم بمونیم
ما کبوتریم و عاشق
قدر عشقو خوب میدونیم
دلامون هر دو دیونهاس
مثل کولی بی خونهاس
به قفس نداره عادت
آره بهترین نشونهاس
من و تو سایه نداریم
پز و پیرایه نداریم
واسه عاشقی کتابیم
سوره و آیه نداریم
مرغ عشق ناز و زیبا
بگو که واسم میمونی
من شدم یه گوش عاشق
تا از عاشقی بخونی