۱۵
دی ۹۵
هیجان وصل
با که نشستی ای عشق ما که خمار بودیم؟
فصل شکفتن ماست خواب بهار بودیم
گفتی اگر بیایی دست رفاقت آریم
آمدهایم چندیست گرچه فکار بودیم
فصل بهار روزی سخت به گل نشستیم
موسم برگریزان خون انار بودیم
راحت جان ما را سوز تو مشتعل کرد
بی خود و واله گشتیم خصم قرار بودیم
گوش مغنی مست پیش نوای ما رفت
در طلب تو ای عشق روح ستار بودیم
با تو چه میتوان گفت ای عطش فراری
گر تو نمیرسیدی یکه سوار بودیم
باورمان کن ای عشق ما هیجان وصلیم
گم شدگان مستیم پشت غبار بودیم
بر دل ما مزن داغ ای تو به لاله نزدیک
آنسوی ملک خاموش سنگ مزار بودیم
تو همه چیزی ای عشق معنی تو خداییست
ما به طلب حریصیم در پی یار بودیم
واعظ شهر میگفت عشق قمار عمر است
غافل از اینکه عمری پای قمار بودیم
از تو سوالم این است بی گله و شکایت
با که نشستی ای عشق ما که خمار بودیم؟
۹۵/۱۰/۱۵