بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۱۳۸ مطلب با موضوع «غزل» ثبت شده است

۰۶
خرداد ۰۱

زندگی اش ارزش افسوس ندارد

نقطه ی نورانی ملموس ندارد

خسته ی در جا زدن و ماندن بی جاست

مانده، ولی خیزش محسوس ندارد

راز و نیازش به زبان یخ زده انگار

نیت یک رویش معکوس ندارد 

نیست اَنیسی که به او دل بسِپارد

عشقِ به جا مانده ی محبوس ندارد

خواب خوش و دیدن رویا که چه گویم؟

فرصت ترس از تبِ کابوس ندارد

شبزده شد، از نفس افتاد خدایا

راه نشانش بده، فانوس ندارد

 

محمد رحیمی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۰۱ ، ۰۰:۳۹
محمد رحیمی
۰۴
خرداد ۰۱

شاعر چشمان غزل می شوم

حرف، بس است اهل عمل می شوم

می شکند کوزه ی تلخ دلم

عاشق اخلاق عسل می شوم

صورت بی صورت او دیدنی است

شهره ی عشقش به مَثَل  می شوم

قافیه کم آمده، اما  خودم

مثل خودِ قافیه حل می شوم

 

محمد رحیمی

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۰۱ ، ۰۱:۰۹
محمد رحیمی
۲۱
ارديبهشت ۰۱

در تو چیزی هست مثل عاشقی های محال

جنس بی سیم تو یعنی اصل سیم اتصال

من چه می دانم چرا اینقدر با تو سرخوشم؟؟

با تو که نه، با خیال تو پُرم از ایده آل

بد نگویم ؟ بد نفهمی، نیتم خیر است و بس

خاک عالم بر در دهان من که گویم ابتذال

عاقبت عشقت مرا آواره و رسوا کند

آنچه را گفتم ، یقین رد کرده حدّ احتمال

عشق باید شور و شرها را بخواباند، چطور؟؟

مثل چوبِ تَر، که از آتش شود خاکه زغال

من پُر از احساس دلتنگی ، پُر از حال بدم

کی؟ همان وقتی که رخ کج می کنی با ضدّ حال

حرف آخر اینکه عشق من به تو یعنی که من

در کنار تو به آرامش بگویم  اعتدال

 

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۶:۱۰
محمد رحیمی
۱۹
ارديبهشت ۰۱

بهتر است اینکه لایقت بشوم؟

یار خوبِ موافقت بشوم؟

یا جدا از  سکوت وحرف و سخن

تُند و یکباره عاشقت بشوم؟

تو بگو ، دزد دل اگر بد نیست

منِ دلداده  سارقت بشوم؟

توی طوفان نامرادی ها

جان پناهِ تو، قایقت بشوم

هر کجا گم شده صداقت ها

جان فدای صداقتت بشوم

چون خبر داری از دل خونم

حاضرم تا شقایقت بشوم

ولی آخر ، من و تو یک رنگیم

پس بیا تا مطابقت بشوم.

 

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۰:۲۹
محمد رحیمی
۱۶
اسفند ۰۰

حرف درمانده، صاف و شفاف است

دوراَز آداب و مملو از گاف است

چشمه ی اشک او اگر جوشد

قلّه را می برد اگر قاف است

دل درمانده آه آتش زاست

سوزشش از جگر اِلی ناف است

آی مَردم، اگر که بی خیرید

روحتان پُر چروک و ناصاف است

زخم درمانده را نمک نزنید

این عمل بر خلاف انصاف است

دل درمانده آشنای خداست

آشنای خدا دلش صاف است 

پس دهان را به طعنه وا نکند

آنکه بی درد و مست و حرّاف است

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۰ ، ۰۰:۵۸
محمد رحیمی
۲۲
دی ۰۰

شوهر مهربان من کچل است

اورژینال است و فاقد عمل است

توی شورای کله پزها هم

رای آورده و علی البدل است

صاحب یک هزار تا کندوست

می شود گفت، او خودش عسل است

دوست دارد مرا ولی گه گاه

هر زمانی که جلف و مبتذل است

گل برایم میاورد ، تا بعد

 ببرد  رستوران که این بغل است

آخ عزیزم، نمی شود کج خُلق

خاصه، وقتی که سخت در هچل است

البته می شود کمی مختل

هر زمان در امور او خلل است

گرچه اینطور هم نبود اول

فکر می کرد ، قلدر محل است

روشنش کردم‌ و پذیرا شد

عشقم اکنون کر است و هم که شل است

شل و کر یا کچل مهم‌این است

که توی مهربانیش، مثل است

اگر او شعر بود، می گفتم:

نه قصیده نه مثنوی ، غزل است

 

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۰ ، ۰۳:۰۲
محمد رحیمی
۲۶
مرداد ۰۰

بابا عزای اشرف اولاد آدم است

اکنون صدای روضه محزون تو کم است

جانم فدای گریه بارانیت، ببین

حالابدون اشک های تو دنیا خود غم است

بالای منبر از تو بجز اشک، کس ندید

بی تو تمام ماه های دل ما محرم است

مادر غروب کرد و برادر عروج کرد

بابا دلم فشرده و دنیا جهنم است

تسکین نمی دهد دل مجروح را غزل

ذوقم برای نوحه سرش پیش دل، خم است

 

محمد رحیمی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۶
محمد رحیمی
۱۸
تیر ۰۰

این سخن ها به زبان کاش نمی گردیدند

واژه ها،  کاش به هرسوی، نمی چرخیدند

مهربانی دلش از هجم دل آزاری، سوخت

ریشه ها از وزش باد خزان، ترسیدند

ما کجا از نفس افتاده، به خود، پیچیدیم؟

تیغ ها بر گل پژمرده ما ، خندیدند

صحبت از صورت حق نیست، که حق معلوم است

هرچه گل بود، در این فاجعه، لب برچیدند

کاش دنیا به خودش دکمه بر گشتی داشت

کاش از یاد رود ، آنچه که از ما دیدند

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۰ ، ۰۲:۴۰
محمد رحیمی
۲۵
فروردين ۰۰

منو باز دوباره صدا می زنی

تو قلب هیاهوی این زندگی

منو که گرفتار دنیا شدم

میاری به مهمونی بندگی

 

اگه عادت ربنابا منه

اگه لحظه های سحر عاشقم

رفاقت منو با خودش می کشه

بسوی رفیق گل سابقم

 

خدایا نذار بی تو باشم نذار

تو یادم دادی توبه میلادمه

منو تا شب قدر، با خود بیار

هنوزم کمی بندگی یادمه

 

محمد رحیمی

 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۳۹
محمد رحیمی
۱۶
تیر ۹۹

بغض نکن، ای گل من،  حال مرا بد نکن

سالک ادراک توام، راه مرا سدّ نکن

اخم مرا دیده ای و غنچه شدی در خودت؟

خنده ی اکنونِ مرا تلخ نشو، ردّ نکن

آن که گرفتی به خودت، مستی پروانه بود

قهر تو زیباست ولی اینهمه ممتد نکن

من توام و مثل خودت، شرجی و دل نازکم

چشم مرا تر نکن و حال مرا بد نکن

محمد رحیمی

 

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۹ ، ۲۰:۵۴
محمد رحیمی