۱۶
اسفند ۰۰
حرف درمانده، صاف و شفاف است
دوراَز آداب و مملو از گاف است
چشمه ی اشک او اگر جوشد
قلّه را می برد اگر قاف است
دل درمانده آه آتش زاست
سوزشش از جگر اِلی ناف است
آی مَردم، اگر که بی خیرید
روحتان پُر چروک و ناصاف است
زخم درمانده را نمک نزنید
این عمل بر خلاف انصاف است
دل درمانده آشنای خداست
آشنای خدا دلش صاف است
پس دهان را به طعنه وا نکند
آنکه بی درد و مست و حرّاف است
محمد رحیمی
۰۰/۱۲/۱۶