بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۲۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

۳۰
اسفند ۹۵

بیا تا دور یکدیگر بگردیم

بلا گردان همدیگر بگردیم

چه زشت است اینکه دیواریم و بسته

کمی روزن کمی هم  در بگردیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۴۸
محمد رحیمی
۳۰
اسفند ۹۵

بگو لبخند شیرین تو چند است؟

عجب لبخند هایت دلپسند است

به خواب قهوه تلخم بیایی

که هر کابوس تلخی با تو قند است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۴۵
محمد رحیمی
۳۰
اسفند ۹۵

بهار از راه آمد شاد باشیم

کمی از غصه ها آزاد باشیم

شبیه تیشه بر جان ها نیوفتیم

و یا حد اقل فرهاد باشیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۴۱
محمد رحیمی
۲۷
اسفند ۹۵

خروسی مهربان باشی لالالا

فقط آرام جان باشی لالالا

به فکر مرغ ها و جوجه ها باش

امین سایه مان باشی لالالا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۲۴
محمد رحیمی
۲۷
اسفند ۹۵

یک سال گذشت و زنده ماندیم عجیب

یعنی غزل مرگ نخواندیم عجیب

ای وای چقدر دورمان خالی شد

هی فاتحه و فاتحه خواندیم عجیب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۲۱
محمد رحیمی
۲۷
اسفند ۹۵

ما سفره هفت سین چینی داریم 

یک بسته دعای بد نبینی داریم

قرآن توی سفره که چاپ پکن است

آداب و رسوم اینچنینی داریم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۱۸
محمد رحیمی
۲۴
اسفند ۹۵

سالی که فقط نصیب مان غمها بود

در دایره قسمتمان کم ها بود

هرکس که نشان عشق را می دانست

بر دوش جماعتی از آدم ها بود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۳۴
محمد رحیمی
۲۴
اسفند ۹۵

یک سال پر از ولوله هم می گذرد

این بودن بی حوصله هم می گذرد

از قسمت روزگار غمهایش بود

بهتر که همین مرحله هم می گذرد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۳۱
محمد رحیمی
۲۴
اسفند ۹۵

نه زردی تو کار مرا آسان کرد

نه سرخی من برای تو احسان کرد

ما در تب چارشنبه سوری ماندیم

باید که دل سوخته را درمان کرد

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۲۴
محمد رحیمی
۲۰
اسفند ۹۵

اگرچه ماندن من بسته شد به بودن تو

ولی چه فایده از عادت سرودن تو

دلم که دیدن عکس قدیم را کم داشت

دخیل بسته نگاهش به جوی دامن تو

چه جنگ تن به تنی در گرفته رودر رو

چه حس منتشری رخنه کرده در تن تو

من از تکلف این لحظه ها دلم خون است

فقط دلم نه که خون من است گردن تو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۱۴
محمد رحیمی