بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۱۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۷
ارديبهشت ۹۷

تو روزی برایم عصا بوده ای

زمین خوردنم را تماشا نکن

نگو که ندیدم زمین خورده ای

نلرزان دلم را و حاشا نکن

که این کار تو عین بی عشقی است 

خودت را چنین فاش افشا نکن

اگر ساده از من گذر می کنی

برای رقیبم تو انشا نکن


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۱۱
محمد رحیمی
۲۷
ارديبهشت ۹۷

محو شود در افق چشم تو

هرکه گرفتار نگاه تو شد

از اثر خاصیت جذب توست

این همه ذره که سپاه تو شد

ساکن بالقوه هر جنت است

هر که پریشان گناه تو شد


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۱۸
محمد رحیمی
۲۴
ارديبهشت ۹۷

من قدتو برم که خیلی نازی

فدات بشم که عشق اهل رازی

یه بار درست منو بغل نکردی

کمبود آغوشمو حل نکردی

بذار که گرمای تورو تس کنم

اون بوی بی نظیرتو حس کنم

خدا بخواد بنده ای رو لوس کنه

بهش می فهمونه اونو بوس کنه

دست منو رها نکن عزیزم

نذار که آبرومو هی بریزم

مراقبم باش که زمین نیوفتم

یه وخ نگی بهت اینو نگفتم!؟

محمد رحیمی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۳۸
محمد رحیمی
۲۳
ارديبهشت ۹۷

این بی کسی ها اتفاقی نیست

فرجام راه ناصواب توست

نیرنگ کردی با دل پاکت

کژراهه رفتن پیچ و تاب توست

یعنی خدا الان کجا در توست؟

آن آخرین لحن شکستن کو؟

پیمان گسستن های شرم آلود

آن عهد های سخت بستن کو؟ 

بازیچه نفس خودت بودی

گم شد درونت ذکر یا قدوس

حالا شب و روزت شده تشویش

آرامش و خوابت پر از کابوس

جان می کنی در انتظاری تلخ

از اضطراب آکنده ای هیهات

امروز تو بی حادثه سر شد

بیچاره ای از فکر فرداهات

برگرد راه رفته را برگرد

پا در مسیر راستی بگذار

از دوست استمداد کن خود را

هر آنچه را می خواستی بگذار

امیدوار رحمت او باش

راه خدا راه دل آرامی است

فرصت نمانده تا بسوزانیش

تاخیر، فرجامش پریشانی است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۲۲
محمد رحیمی
۲۳
ارديبهشت ۹۷

شاعر سر فامیل، مردد شده است

با اسم رحیمی کمکی بد شده است

از روی لجش به لهجه اصوونی

گفتس آچرا رحیمی انقد شده است!!!؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۳۳
محمد رحیمی
۲۳
ارديبهشت ۹۷

دور و بر من پر از رحیمی شده است

البته پر از یار صمیمی شده است

یک من که برای عالمی کافی بود!

پس از چه عذاب من الیمی شده است!؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۰۲
محمد رحیمی
۲۲
ارديبهشت ۹۷

نه می خندم نه می خندانم امروز

نه فکر چونم و چندانم امروز

دهانم را مرتب می مکم من

غم انگیز است بی دندانم امروز

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۱۱
محمد رحیمی
۱۲
ارديبهشت ۹۷

از حالا تا لحظه دیدار ما

میشه یه باور دقیق و حساس

ثانیه ها یکی یکی گم میشن

نوبت عاشقی از اون نوبتاس

فاصله رسیدن من به تو

فاصله هزار تا کهکشونه

هر کسی عاشقت نشه لا اقل

از لج این فاصله در امونه

تو اولش میای و دل می بری

تو آتیش عشق تو خیلی دل سوخت

اگر چه سادگی خودش سه بخشه

اما دل این حرفو تو آتیش آموخت

تمام غیبتاتو فوت آبم

بازم کلاس اولم تو عشقت

تجربه منو کی داره جز من؟؟

یعنی خرابتم خراب عشقت


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۵۵
محمد رحیمی
۱۰
ارديبهشت ۹۷

عمریست توهم زده خواب و خیالم

خود خواسته در بند خیالات محالم

یا گرد زمین سالک آن نقشه گنجم

یا سر به هوا منتظر اوج وصالم

از دامنه سبز خیالات گذشتم

پاییز شد اوهام و تصاویر،وبالم

گریید هر آنکس که دلش با دل من بود

خندید هر آنکس که نظر کرد به حالم

معکوس ترین مرحله نفس و نفوسم

شیرم که گرفتار تپش های غزالم

صد شکر که دنیا به افولش گره خورده

لبخند زنان می رود آغاز زوالم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۵۷
محمد رحیمی
۰۲
ارديبهشت ۹۷

اوکسی نیست مگر آن بت خود ساخته ات

بت خود را بشکن تا تبری بر دوش است

باید از وحشت این لحظه به لذت برسی

می برد هر که درونش خردی باهوش است

با چنین فرصت محدود چرا بت!آخر؟

کار بت چالش پیوسته هر آغوش است

عشق نامیست مقدس،هوس ساده که نیست!!

عاشقی ،سوختن و حل شدنی خاموش است

هر خس بی سر وپا لایق این عنوان نیست

به زبان می شود آموخت ، خدا در گوش است

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۶
محمد رحیمی