من

آی آدم ها، من شاعری خسته و تنها و شب زده ام و سخت در پی مونس و یاری می گردم که بی چشم داشت و بی ریا دوستم داشته باشد و من هم بتوانم با همه وجودم دوستش داشته باشم.😍

کتاب خوب سراغ دارید آیا؟

محمد رحیمی

الهی خوشت بیاد

می دونی دستم اومد که خیلی عاشق منی

توی خلوت خودت محو دقایق منی

به خودت بیا عزیزم اگه لایق منی

توی موج بی قراری اگه قایق منی

خودتو جدی نگیر اگر چه من هلاکتم

دارم آتیش می گیرم با اینکه خیلی ساکتم

تو خودت خوب می دونی سری بودم توی سرا

نه حالا که مدیون این پاهای پر ترکم

تو یه عاشق کش زیبایی و من شکارتو

شب و روز تور تو پهنه ، اینه کار و بارتو

می دونم اسیرتم ولی بازم میام پیشت

آره من دیونه تم صیدمو بی قرار تو

میدونم دوسم داری عاشقمی خیلی زیاد

منو یک شب نبینی خواب توی چشمات نمیاد

چه کنم وقتی میام برام بازم ناز می کنی

نازتو می خرم و جونمو می سپرم به باد

الهی خوشت بیا که من دوست دارم زیاد

الهی خوشت بیاد که من دوست دارم زیاد

محمد رحیمی

تخت

خیالش تخت شد، رویاهایش بخواب رفتند.

محمد رحیمی

سیر

وقتی کسی بی خبر می گذارد و می رود، یا

از مخاطب سیر است، یا از خطابه سیر است، 

یا

کلا سیر است🤔

محمد رحیمی

سر یخچال

بعضی هارو اصلا نمیشه تحویل گرفت.

کافیه یه لبخند ساده بهشون بزنی

یک راست میرن سر یخچال، 

هوای سرد سیخی چند؟

محمد رحیمی

خاطره سازی

بوسه های دیشبی  به خاطره ها پیوستند

حالا

امشب با بوسه هایت حماسه ساز شو😘

محمد رحیمی

منطق اصفهانی

فدات شم، سه بخشه.

اما

خدانکنه ، پنج بخشه

اصفهانی شم حساب کنیم بهتره بذاری فدات شم.😊

محمد رحیمی

فرشته ها

با فرشته ها دوستی کن.

فرشته ها دوست دختر هیچ هرزه ای نمی شوند

محمد رحیمی

همزاد

بهار زیباست چون همزادش پاییز است

همانگونه که تولد زیباست چون همزادش مرگ است

محمد رحیمی

کاریکلیماتوریست

آسمان،دلش که می گیرد ،اشک هایش را در دامان زمین سرازیر می کند.

دانه هایی که عمیق می اندیشند، ریشه دارتر می شوند.

طلوع، محصول فرار خورشید از غروب است.

تاریخ جورابش به آل بویه می رسد.

کار تکراری میخ، مانع خلاقیت چکش است.

خنده بی جا، به قیمت جان پسته تمام می شود.

برای خطوط متقاطع، بیمه بدنه اجباریست.

آش پشت پایش را خورد تا حق داشته باشد، پشت سرش صفحه بگذارد.

محمد رحیمی