بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۵ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۰
دی ۹۷

تمام حسرت یک عمر، ناله و افسوس

بیا به خواب من امشب اگر چه نامحسوس

برای عاشقی امشب بهانه لازم نیست

چنین که شبپره و ماه هست یا فانوس

برای آنکه بیایی به قلب خواب زدم

که از صلابت رویای تو رود کابوس

برای من شب قدر است تا تو برگردی

شبی که ورد زبانم تویی تو، یا قدوس 

هزار گونه برای رسیدنت مردم

هزار غنچه به دروازه گلت محبوس 

دوباره حسرتم آغاز می شود با آه

اگر نیامده باشی به خواب من، افسوس

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۷ ، ۱۶:۲۸
محمد رحیمی
۱۴
دی ۹۷

من بیایم گل من، با تو ، به مهمانی ها؟؟

تا تو آسان نروی سمت پریشانی ها؟؟

عشق من، دست خودم نیست ، بهم می ریزم

جنگ برپاست بدون تو، نمی دانی،  ها

هی بپیچان و برو  این ور و آن ور، بی من

پس چه شد آن دل شیدا و غزل خوانی ها؟؟

من بدون تو درین خانه بمانم تا کی؟!

تا که کافر بشود در تو مسلمانی ها!!!؟؟

یک شب از جانب شیراز ، تو را میخواهند

یک شب از منطقه خرم گیلانی ها!

دل من بی تو پر از پرسه آیا شده است

با تو باشم برود بی سر و سامانی ها

دست بردار ازین گشت و گذارت بی من

تا به پایان برسد دوره اشکانی ها

محمد رحیمی


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۷ ، ۰۲:۵۳
محمد رحیمی
۱۲
دی ۹۷

دیشب ، آرزویم این بود که امروز بهترین روز زندگیم باشد.

اما

امروز نهایت آرزویم این است که، فردا بدترین روز زندگیم نباشد

ماذا فازا!!!؟😯

محمد رحیمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۷ ، ۱۸:۴۵
محمد رحیمی
۰۴
دی ۹۷

در خانه، تو سرخوشی و من در کوچه

بریان تو رو به راه و من کولوچه

تو شاهی و من گدای یک آلوچه

این عشق میان من و تو یعنی چه!!!؟

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۷ ، ۰۱:۰۴
محمد رحیمی
۰۱
دی ۹۷

عمرم رسوب کرده به یلدای دیگری

در انتظار تلخ مبادای دیگری

وقتی قرار نیست خدا چشمکی زند

آخر چرا امید، به فردای دیگری!؟

امشب دوباره آمده بودند شب چره

یلدا بهانه بود به بادای دیگری

خسته، نفس بریده، خدایا چه شد که من

دور از جماعتم به فرادای دیگری؟؟

شب شد، شب تولد مرگی سیاه و سرد

بامن دلی نماند و سویدای دیگری

یلدا برای زخم دلم خواب دیده است

یوسف،؟ نه، خواب یهودای دیگری

گم می شوم برای همیشه درون خود

یلدا، برو، به خانه ی شیدای دیگری

محمد رحیمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۷ ، ۱۶:۴۲
محمد رحیمی