بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۴۶ مطلب با موضوع «چهارپاره» ثبت شده است

۱۳
ارديبهشت ۰۱

آن لحظه ی غروبِ  اذا الشمسُ کُوِّرَت

یعنی تو را برای همیشه، خدای من

در گوشِ من ، صدای تو تکرار می شود؟!

یا می شود صدای تو لحن صدای من؟!

 

گاهی میان غرفه خوابم  عصا زنان

هی راه می روی و فاتحه خیرات می کنی

بی روح و سرد و غمزده ، انگار مُرده ام

تو دور می شوی و هی هی و هیهات می کنی

 

شرحِ غمِ فراقِ تو یکساله می شود

یعنی چه شد که بی تو نفَس هست همچنان؟!

شاید دلیل روشن آن ، در حضور توست

مارا سپرده ای تو به دستانِ آسمان

 

( هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق)

( ثبت است بر جریده عالم دوام تو)

( اصلا حسین جنس غمش فرق می کند) 

ما می رویم و زنده جاوید هست نام تو

 

محمد رحیمی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۲:۱۰
محمد رحیمی
۱۵
اسفند ۰۰

با غزل،ادعا، نمی آیی

با تب سرد ما، نمی آیی

تو وجودت پُر از ظهور اما

اینچنینی که ما، نمی آیی

 

تو خودت با خدا کنار بیا

قید ما را بزن، سوار، بیا

از کویر ، انتظار باران نیست

در زمستان بزن، بهار بیا

 

همه ی عمر، در خیال توایم

ظاهرا عاشق جمال توایم

ولی از ما مخواه، همراهی

ما زبان بازها، وبال توایم

 

ماه شعبان به نیمه نزدیک است

واقعا جشن هایمان شیک است

نور، آواره ی خیابان هاست

گورِ دلها، چقدر تاریک است؟!!!!!

 

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۰۰ ، ۰۰:۳۴
محمد رحیمی
۱۲
تیر ۰۰

پدر رفت و برادر رفت و مادر

برایم هرسه بودی ای برادر

چه وقتِ رفتن وپروانگی بود؟!

مرا با این غم جانکاه، بنگر

 

گلاب قمصرم شد آسمانی

ندارم از برادر یک نشانی

غریبی بینوا و دردمندم

خدایا داد ازین بی همزبانی

 

(شکسته سرو باغ آشنایی)

(چه سنگین است بار این جدایی؟!)

حسین از شوره زار زندگی رفت

کجا رفتی؟ برادرجان، کجایی؟

 

تورا در اوج می دیدم همیشه

هویت در تو معنا کرد و ریشه

چرا ناگفته، عزم کوچ کردی؟!

(اجل سنگ است و آدم مثل شیشه)

 

تو را ناگفته هایت پیر کردند

رفیقانت تو را تفسیر کردند

شبیه کوه، پای عهد ، ماندی

اگرچه مردمان تغییر کردند

 

محمد رحیمی

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۰ ، ۰۱:۳۸
محمد رحیمی
۲۶
فروردين ۰۰

آمده ای تا که بخوانی مرا

لوح مرا ساده نه انگاشتی

با تو که باشم، منِ من، روشن است

در دل من ، نور خدا کاشتی

 

عالم اکبر که علی شرح داد

کیست، بجز من، که پُر از رازهاست

جعبه موسیقی ناکوکِ من

بی تو گرفتار غمِ سازهاست

 

با توام ای ناز تو بر جان من

رمز گشای دلِ بی پا و سر

آمدی از سینه احمد، فرود

تا بدهی از دل آدم، خبر

 

عاشق آیات معطر شدم

تا تو نشستی به تماشای دل

حیرتم افزوده شد از معنی و

شرح اشارات تو از آب و گِل

 

خواندی و این گم شده رایافتی

من به فدای رخ نورانیت

نام تو قرآن و خودت آسمان

با توام و قلب چراغانیت

 

محمد رحیمی

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۵۶
محمد رحیمی
۲۴
دی ۹۹

پدرم کوه استقامت بود

یک جهان قلب؟! نه ،قیامت بود

باصفا بود ومهربانی داشت

بخدا، معنی نجابت بود

مادرم هم، سپر، برای بلا

نازنین قلب او، عیار طلا

هردو را آسمان گرفت از من

تا شود روزگار واویلا

بی کسی درد تلخ و جانکاهی است

توی این روزگار لاکردار

ای نفس، من تورا نمی خواهم

زندگی، دست از سرم بردار

توی ایستگاه بعد ، ترمز کن

از قطار تو خسته ام ، خسته

تو بمان و هرآن که با تو خوش است

به تو نه دلخوشم، نه وابسته

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۹ ، ۱۱:۰۸
محمد رحیمی
۳۱
مرداد ۹۹

چرا باید دم مرگم تو باشی

برو شاید بشه راحت بمیرم

ازین دنیا که دستت رو بهم داد

دلم خونه، ازش بد جور سیرم

کی بودی تو؟ چی بود این بخت نابود؟

نفس گیر وسیاه و تلخ و ممتد

تا یک راه فراری باز می شد

جلوم قد می کشیدین ، قدِّ یک سدّ

برو شاید بدی هاتو ببخشم

با اینکه قاتل جونم شدی تو

گذشتم تا بری تنها بمیرم

دوباره پاک، مدیونم شدی تو

 

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۹ ، ۰۲:۰۶
محمد رحیمی
۰۱
مرداد ۹۹

چینی ام، چینی شکستنی ام

کاش با من ، تو مهربان بشوی

قلب من مثل قلب گنجشک است

می شود یار و همزبان بشوی؟ 

توی این بلبشوی پر آشوب

ناز من می چرد به مرتع تو

تازه در عاشقانگی هایم

می شوم همردیف مصرع تو

دست های تو بیمه عمرند

شاکر دست های بیمه گرم

قول، تا روز آخرت که عجول

وسط شعرهای تو نپرم

گرمی لحظه های آغوشت

قول را( یاد تو فراموش) است 

بهترین جای این جهان شلوغ

با تو و اتحاد آغوش است

 

محمدرحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۲۵
محمد رحیمی
۱۶
تیر ۹۹

خیالاتی شدی، یک لحظه برگرد

بشین و اتفاقا رو نگاه کن

قبول کن بین ما عشقی نبوده

یه فکری واسه ی این اشتباه کن

اگه یادت باشه، بی چتر بودیم

توی اون وقتِ شب در زیر بارون

توی اون انتظارِ خیس و خسته

تهِ چشمات سوالی بود، پنهون

یه روز آفتابی ، باز، بی چتر

گذشتیم از خیابون اتفاقی

شاید اصرار عادت بود ، شاید

نگاه هر دومون، بی اشتیاقی

ولی حالا تو رو درگیر دیدم

شدی مشغول یک عشق خیالی

من و تو حاصل یک اتفاقیم

تو موندی و خیالی خشک و خالی

محمد رحیمی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۹ ، ۰۱:۵۷
محمد رحیمی
۱۰
تیر ۹۹

روزگار بدی است، می دانید؟

هیچ کس با دلش نمی مانَد

آدمی در نوشته ها غرق است

گرچه یک جمله هم نمی خواند

 

دلش از دست عشق، پر خون است

با زبانی که خام و بی باک است

باید این درد نامه را بارید

عاشق کاغذی؟! چه غمناک است

 

روزگار بدی است، کاغذ هم

دلش ازشیشه قاب ها شاکی است

هجمه ی این سیاه افسونگر

نَقلِ تنهایی و اسفناکی است

 

دلبری های چَرتیِ چتروم

سوختن های آن ورِ مرزند

(عاشقی های کوچه و بَرزن)

(بخدا یک قرون نمی اَرزند)

 

محمد رحیمی

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۹ ، ۰۱:۳۰
محمد رحیمی
۱۹
اسفند ۹۸

بودنت شوق کودکی هامه

پهنه آسمون دل رامه

بهترین اتفاق روح افزا

از تو ممنون که عشق باهامه

رفته بودم که برنگردم باز

نفرتو از دلم جدا کردی

منِ در خود تنیده را بانو 

زنده کردی و با خدا کردی

مهربونی، بدون حرف و حدیث

طرح لبخند آسمون داری

در نگاهِت صداقتِ موجه

بهتر از شاعرا زبون داری

شد دعای شبانه روزی من

که خدا حافظ تو باشه و بس

در جوار تو باشه شاعر پیر

دور باد از دلِت هوای قفس

محمد رحیمی

 

 

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۰۷
محمد رحیمی