بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۲۰ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۹
تیر ۹۶

پشه از دست من شکایت داشت

(که تو مسکین چقدر بد بویی)

حیف نیش تمیز و سوزنیم

که تو از نوش نیش بد گویی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۲۳:۵۴
محمد رحیمی
۲۹
تیر ۹۶

ما نسل عجیب و سر براهی هستیم

آرام و متین و دلبخواهی هستیم

گفتند گذشته ها سفیدی هم بود

ما دفتر ساکتیم  و کاهی هستیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۲۳:۵۱
محمد رحیمی
۲۹
تیر ۹۶

مرا صدا بزن به سایه سارمهربانیت

شکن حصار غصه را بخوان مرا به بیشه زار

رگ ستار می شود که بی صدا رها شود؟

تب بهار می شود که جا کند به شوره زار؟

تو کهکشان روشنی به آسمان دیده ام

صدای آسمانیت کجا و نغمه ی هزار؟

پل نوازش منی دلیل خواهش منی

تو که نیایش منی نه صد که بارها هزار

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۱۶:۰۴
محمد رحیمی
۲۸
تیر ۹۶

اینجا که ما هستیم عزیزم جای ما نیس

یک روز میفهی کسی همپای ما نیس

با عشق میشه توی قلب سنگ جا شد

از شیشه بودن دور شو معنای ما نیس






۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۲۳:۰۷
محمد رحیمی
۲۸
تیر ۹۶

وقتی از پیشم میرفتی

نگرونی تو چشات بود

غم حرفای نگفته

مثل یک سایه باهات بود

نازنین اون که ندیدیش

دل بیچاره من بود

شایدم حق با تو باشه

آخه بغضی تو صدات بود

حالا که حالت خرابه

نقشه های من برآبه

غزل وداعو خوندی

آخر قصه نموندی

بال تو بال کبوتر

توصدات صدتا قناری

نکنه بالت بشه زور

بری عشقو جا بذاری

وقتی از پیشم میرفتی

نگرونی تو صدات بود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۲۲:۵۱
محمد رحیمی
۲۲
تیر ۹۶

تبم بالازده عاشق شدم من

توی آشفته بازار زمونه

دلم لجبازه و آروم نمیشه

میخوامش.عاشقم هاش بی امونه

نمی دونم کجابندش رها شد

یه عمری دستشو محکم گرفتم

ولی این آخرا ناساز و بد شد

خودم حالش رو دست کم گرفتم

بسوزی ها بسوزی بی پدر عشق

دلو از دست آرامش ربودی

اونی که باعث بدبختیامه

تویی از اولش بازم  تو بودی

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۶ ، ۱۶:۲۵
محمد رحیمی
۲۱
تیر ۹۶

از بس که هی قد می کشی 

نقاش خوبی می شوی

با غلتهای بیشتر

فراش خوبی می شوی

دیوانه ی وارونه ای

شبرنگ و دنگ و مبتلا

در غار تاریک دلت 

خفاش خوبی می شوی

شاید اگر یک ثانیه

چشمت ببیند روز را

در ذات شرت شک کنی

اوباش خوبی می شوی

تابیده خورشید جهان

از پنجره تا پلکان

اما تو در خواب خوشت

ایکاش خوبی می شوی

از سیندره لا گم شده

یک لنگه کفش اما چه باک

با جن پینه دوز خواب

کفاش خوبی می شوی

این سور داد آن سور داد

همراه آب انگور داد

سلطان جنگ روده ها 

کلاش خوبی می شوی

خوشحالم از آینده ات

این پهلو و آن دنده ات 

از بس که هی قد می کشی

نقاش خوبی می شوی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۲:۴۲
محمد رحیمی
۱۹
تیر ۹۶

وقتی که بی رحمه

دنیای عاشق ها

حرمت فدا میشه

در پای عاشق ها

امروز شیدایی

فردا نه پیدایی

هر لحظه یک جایی

ای وای عاشق ها

از  عاشقی دورم

مختارو مجبورم

بیزارم از شرح

معنای عاشق ها







۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۶ ، ۰۰:۵۳
محمد رحیمی
۱۶
تیر ۹۶

روز هنوز به نیمه اش نرسیده

جان من ولی  چرا.

خودت بگو کجایی؟

چه فایده دارد بغرم کی میایی؟


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۶ ، ۱۵:۰۷
محمد رحیمی
۱۵
تیر ۹۶

برام دعا کن بمونم کنارت

عشقی بشم مایه افتخارت

من که به جز تو کسی رو ندارم

تویی تو جون پناهموقرارم

کلید حل مشکل محالی

قشنگترین خواب پر از خیالی

برام دعا کن که نباشه کابوس

شب زده ها گم نمی شن با فانوس

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۸:۵۷
محمد رحیمی