بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۴ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۸
مرداد ۰۰

باز امشب دل هوای ناله کرد

شور گل خواهیم، میل لاله کرد

از کدامین لاله می گویم سخن؟!

لاله های واژگون بی کفن

راستی آن عاشقان سینه چاک

خود چه می کردند در آن خون و خاک؟

یک بغل گل های خوشبو سر به سر

جمله پوشیدند شولای خطر

مست ساقی، باده و جامش کجاست؟

تشنه ی دیدار، آرامش کجاست؟

پس چه باک از مرگ دارد بی قرار؟

مرغ روحش می گریزد از غبار

راز دشت لاله ها باشد عجیب

اصغر قنداقه دارد تا حبیب

پیر زال رو مرگ و طفل خُرد

من نمی دانم کِه بهتر رفت و بُرد؟

آنکه بعد از سال ها رنج و بلا

می کشندش در زمین کربلا؟

یا همان طفلی که ناخندیده رفت

عاشق و شیدایی و سنجیده رفت

یاد حُر یاد دل آزاده است

یاد برگشت پیاله زاده است

چون پیاله خالی از مِی می شود

روح مستی از دلش هِی می شود

جام خالی تا که می گردد ایاق

روحش از عشّاق، می گیرد سراغ

تا نگیرد داغ لب هارا به شور

کوی مستان را نمی تابد عبور

تا نباشی حُرّ، نمی دانیش، کیست

کیست این جا مانده ی پیوسته، کیست؟

وقتی از عباس می گویی و مشک

اختیاری کو که گیرد راه اشک

کیست عباس آنکه فرزند علی است

در صف نام آوران یکتا یلی است

غیرت حیدر به سیمایی نجیب

قله ای در سربلندی بی رقیب

در سرش تنها رضای مقتداست

چون رضای مقتدا حکم خداست

قوی زیبا خواست تا آب آورد

تشنگان را قوت و تاب آورد

آب ماند و ساقی از آن خاک رفت

پر در آورد و چنان چالاک رفت

آه ای عشاق شیدای بلا

تشنه کامان دیار نینوا

جان شیرین، چرک دستان شما

جان ما چرکان به قربان شما

تا نمی فهمد دلم این داغ را

از برون کوچه بینم باغ را

خام خامم خام خامم ، یک کلام

لب فرو می بندم اینجا، والسلام

 

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۵۵
محمد رحیمی
۲۶
مرداد ۰۰

بابا عزای اشرف اولاد آدم است

اکنون صدای روضه محزون تو کم است

جانم فدای گریه بارانیت، ببین

حالابدون اشک های تو دنیا خود غم است

بالای منبر از تو بجز اشک، کس ندید

بی تو تمام ماه های دل ما محرم است

مادر غروب کرد و برادر عروج کرد

بابا دلم فشرده و دنیا جهنم است

تسکین نمی دهد دل مجروح را غزل

ذوقم برای نوحه سرش پیش دل، خم است

 

محمد رحیمی

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۰۶
محمد رحیمی
۱۹
مرداد ۰۰

همیشه هم خوب نیست، زیادی مثبت باشی و جالب هم نیست که بگذاری، هر بلایی که می خواهند، سرت بیاورند و تو تنها تحمل کنی و لب از لب باز نکنی. ببین عاقبت مرا!!.تا می شد و خواستند،  با آن لگد های دردناکشان، از من پذیرایی کردند و همین که بخاطر وحشی گری هایشان، به این حال و روز افتادم، یک گوشه رهایم کردند و رفتند.

اینها ، ناله ها و درد نامه ی آقای توپ فوتبال بود. اما یک جمله خاص، وسط حرف های آقای توپ، کاسب شدم. یک جمله طلایی.گِرد و دایره که باشی، محکومی تا با همه پدیده ها و شکل ها و دلها، راه بیایی.آخر، دایره، اهل گذشت و دوستی و ندیدن و نشنیدن است.چون دایره، کامل ترین شکل هندسی هستی است.‌بی هیچ زاویه ای با هستی.‌با هیچ تنابنده ای مشکل و مساله ای ندارد.این یعنی ، تُو سری خورِ همیشه راضی. نه. نه . خوب نیست که خیلی هم مثبت باشی. گاهی باید خیس و گِلی، چنان با سرعت و فشار ضربه، بچسبی به بینی یا شکم بازیکن، که نفسش بنده بیاید و از درد بخودش بپیچد. اینطوری شاید گاهی ترا هم به حساب بیاورند و همیشه تُو سری خور نباشی.تنها ویژگی دایره بودن ، این است که دست و سر و پا نداری. البته بظاهر امر.وگرنه تمام این شکل کامل هندسی، ضرر خالص است. تا دایره نباشی، متوجه ضررهایش نمی شوی.

محمد رحیمی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۳۹
محمد رحیمی
۱۸
مرداد ۰۰

چه کسی ، اولین بار ، گفت چهار دیواری، اختیاری؟

زندان، با دیوارهای بلندش و حصارهایش، با قانون های قطعی و رسمی اش، و با محدود سازی اش، وادارت می کند، به اختیار خودت مجبور باشی.

ما در طی عمر کوتوله خود، گرفتار میراث زمینیم، در حرکت وضعی و انتقالی.

وضعیت تازه من، انتقال به چهار دیواری، اختیار اجباری.

مکان جدید.آدم های جدید. قانون های جدید. هویت جدید. بی دلیل بی تابی می کردم. من و این همه خوشبختی چهار گوش، محاله.

..و دنیا زندان مومن است، اما زندان کیفر کسی است که ایمانش روی گسل زلزله ها بنا شده است

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۳۵
محمد رحیمی