۰۹
دی ۹۵
پر از خیال
شبی به دل یواشکی سلام عاشقانه کرد
نهال خشک عشق را پر از تب جوانه کرد
ببین چگونه مرغ دل که در قفس نشسته بود
سرش پر از هوای عشق گشت و ترک لانه کرد؟
ترانهها شرارههای آتشین عشق بود
به گوش دل ترنم نسیم عاشقانه کرد
هزار و یک حکایت قشنگ ماهرانه گفت
دل مرا هزارمین شکار ماهرانه کرد
حقیقت وجود را پر از خیال کرده بود
که باور دل مرا غریق در فسانه کرد
به جادوی تبسمش شکار واله میکند
به تیر چشم وحشیش دل مرا نشانه کرد
دلی که رفت گو برو مگو کجا روان شدی
که دل به خود نمیرود نگاه او کمانه کرد
شبی اگر اسیر عشق زخانهاش گریخته
یواشکی سلام را جواب عاشقانه کرد
۹۵/۱۰/۰۹