بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۵ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

۲۳
تیر ۰۰

خسته شدم بسکه به هم پریدیم

مثل درنده ها همو دریدیم

کجای ما اشرف مخلوقاته؟

مسیر مون، کجا تهش نجاته؟

غیبت و تهمت شده نُقل و نبات

شصتِتو بپّا که نره تُو چشات

می خوام یه وَخ، روده درازی نشه

اسباب سرگرمی و بازی نشه

تکنولوژی اومد محبت و برد

عشقارو دزدید و سعادت و برد

دور شدیم از همدیگه با یک تماس

طفلی مامان،پشت خطِ التماس

دلا شکست و پدرارو انداخت

کارشونو به طُرفه العینی ساخت

نوبت ارث اومد شدیم گرگ و یوز

با کارها و رفتارای جگر سوز

نگم‌ برات مشکل پخشی داره

گفتنِ فحش و بدو بیرا، کاره؟!

محرما روضه بریم و هیئت

حرف و حدیث زیاده و کدورت

دایی میره محله ی بالایی

هیئت عاشقان کربلایی

عمو میره به هیئت مخالف

برای کسب بهترین معارف

ولی یه مُش کَل کَلِه و تظاهر

مُشتِشو واکنی، میگه، مُچم پُر

وقت سیاستم که وامصیبت

رد میشیم از همدیگه خیلی راحت

خدا وکیلی دینمون، محشره

کاملِ و از همه دین ها سَرِ

دین شده بازیچه ی رفتارمون

رنگ و ریاکاری، شده کارمون

کاشکی یا خوب بشیم یا وَر بپّریم

میگیم که خوب میشم و خوش باوریم

محمد رحیمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۰ ، ۰۲:۴۹
محمد رحیمی
۱۸
تیر ۰۰

این سخن ها به زبان کاش نمی گردیدند

واژه ها،  کاش به هرسوی، نمی چرخیدند

مهربانی دلش از هجم دل آزاری، سوخت

ریشه ها از وزش باد خزان، ترسیدند

ما کجا از نفس افتاده، به خود، پیچیدیم؟

تیغ ها بر گل پژمرده ما ، خندیدند

صحبت از صورت حق نیست، که حق معلوم است

هرچه گل بود، در این فاجعه، لب برچیدند

کاش دنیا به خودش دکمه بر گشتی داشت

کاش از یاد رود ، آنچه که از ما دیدند

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۰ ، ۰۲:۴۰
محمد رحیمی
۱۲
تیر ۰۰

پدر رفت و برادر رفت و مادر

برایم هرسه بودی ای برادر

چه وقتِ رفتن وپروانگی بود؟!

مرا با این غم جانکاه، بنگر

 

گلاب قمصرم شد آسمانی

ندارم از برادر یک نشانی

غریبی بینوا و دردمندم

خدایا داد ازین بی همزبانی

 

(شکسته سرو باغ آشنایی)

(چه سنگین است بار این جدایی؟!)

حسین از شوره زار زندگی رفت

کجا رفتی؟ برادرجان، کجایی؟

 

تورا در اوج می دیدم همیشه

هویت در تو معنا کرد و ریشه

چرا ناگفته، عزم کوچ کردی؟!

(اجل سنگ است و آدم مثل شیشه)

 

تو را ناگفته هایت پیر کردند

رفیقانت تو را تفسیر کردند

شبیه کوه، پای عهد ، ماندی

اگرچه مردمان تغییر کردند

 

محمد رحیمی

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۰ ، ۰۱:۳۸
محمد رحیمی
۰۲
تیر ۰۰

چسب چوب، رقیب میخ تابوت شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۰ ، ۰۹:۲۱
محمد رحیمی
۰۲
تیر ۰۰

برای گورش، سنگ تمام گذاشتند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۰ ، ۰۹:۱۸
محمد رحیمی