بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۴۶ مطلب با موضوع «چهارپاره» ثبت شده است

۲۰
آذر ۹۸

چیزی نشده ، گرانی بنزین است!

فریاد نزن که گوش ما سنگین است

یارانه بگیر و نق نزن مرگ حسن

نشنیده بگیر، بسته در خورجین است😎😎

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۸ ، ۱۵:۱۱
محمد رحیمی
۱۳
مرداد ۹۸

دورم از احتمالات تقدیر

از قضا سیرم و از قَدَر، سیر

کاشکی مرگ اکنون بیاید

روز آزادی از قفل و زنجیر

خیری از زندگانی ندیدم

چیزی از نوجوانی ندیدم

عمر، با حسرت و ترس طی شد

لذتی از جوانی ندیدم

مرگ، وقتی که تو جان نداری

بعد یک عمر، جانان نداری

راحتِ دردِ بی طاقتِ توست

منجی توست، ایمان نداری!!

مرگ، وارونه درد و رنج است

نسخه ئ نقشه ئ اصل گنج است

مرگ، چاقوی تیز وصال است

مرگ، پایان تیغ و ترنج است

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۲۷
محمد رحیمی
۲۹
اسفند ۹۷

من به امید بهار تو دلم گل دارد

باغ احساس من از عشق تو بلبل دارد

شکل گلخند تو باران بهاران من است

بودنت مژده خوشرنگ تحمل دارد


عشق، وقتی که تو باشی، به حقیقت جاریست

غنچه در مرتبه ی  آن لب تو بازاریست

تپش قلب من از قلب تو مالامال است

آفرین بر توو عشقت که به این حد، کاریست

 

من برای تو و تو مال منی تا هستیم

هردو از معرکه عقل، سلامت جستیم

در دل حادثه بودیم ولی نشکستیم

بودم و بودی و مستانه ترین سرمستیم


وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شوم

بند را پاره کنم از همه بیگانه شوم

(بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار)

شعر را در غزل گیسوی تو شانه کنم

محمد رحیمی





۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۵۲
محمد رحیمی
۲۷
اسفند ۹۷

روز مرد است ولی مردی کو؟

روز همراهی و همدردی کو؟

چه کسی عاطفه را شوهر داد؟

مهربانی که میاوردی کو؟

به چه قیمت لب تو خندان است؟

بهترین قند ، درین قندان است؟

غم همسایه فراموشت شد؟

پدر آن پسرک زندان است؟

مرد یعنی غم مردم خوردن

عید را بر لب مردم بردن

دست بیچاره گرفتن مردیست

نه دلی سوختن و آزردن

روز مرد است خودت قاضی باش

از خودت شاکی و ناراضی باش

دستگیری کن و با اطمینان

بعد از آن از دل خود،  راضی باش

محمد رحیمی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۵۵
محمد رحیمی
۲۲
آذر ۹۷

مثل دیوانه هاو اول صبح

توی یک قهوه خانه در بازار

بعد صبحانه ای شتابزده

عشق تو می کشد مرا در کار

کام می گیرم از نی قلیان

در خیالم تو روبروی منی

چشمهایت زمرد و یاقوت

کاش پلکی به روی هم نزنی

عاشقم  عاشق زلالی تو

تو که از چشمه ها تمیز تری

توی قلبم فقط تویی ، یعنی

از تمام جهان عزیز تری

من حسودم به آن نی قلیان

که به لب های تو لبش گیر است

مرده بودم تو زنده ام کردی

لب وچشمان عشق، اکسیر است

محمد رحیمی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۷ ، ۰۰:۳۵
محمد رحیمی
۱۵
مرداد ۹۷

بی خبرم کردی و دلمرده ام

پاک ، زمین گیرم و پژمرده ام

ای بت زیبای دل آرام من

از غم دوری تو افسرده ام

پر شوم از خنده گلبرگیت

گوشه چشمان مکش مرگیت

شعر مرا خاک کن و سبز باش

من به فدای گل و گل برگیت

عاشق آن جنس غرور توام

کودک آن بازی و شور توام

غم به دلت راه نده ، شاد باش

کشته در یاچه شور توام

یادکن از این دل عاشق وشم

عشق تو انداخته در آتشم

من خس راهم تو اهورای عشق

من کف دریا که به ساحل خوشم

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۷ ، ۰۱:۵۸
محمد رحیمی
۲۷
خرداد ۹۷

کاش هرگز ترا نمی دیدم

خنده ات را چو گل نمی چیدم

دل من کوه استواری بود

پیش چشمت چه سخت لرزیدم


قد و بالای تو کلاه انداز

به من بینوا نگاه انداز

عاشقی را بیا براه انداز

ماه من، ماه را به چاه انداز


وای اگر عاشقی شود خوندل

کار معشوق می شود مشکل

رفت شیرین، اگر که با خسرو

زخم برداشت بیستون ، بر دل


با من خسته مهربان تر شو

در نگاهت به من، جوان تر شو

عشق فرهاد، عشق دشواریست

گوشه چشمی کن و عیان تر شو.

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۱۷
محمد رحیمی
۲۳
ارديبهشت ۹۷

این بی کسی ها اتفاقی نیست

فرجام راه ناصواب توست

نیرنگ کردی با دل پاکت

کژراهه رفتن پیچ و تاب توست

یعنی خدا الان کجا در توست؟

آن آخرین لحن شکستن کو؟

پیمان گسستن های شرم آلود

آن عهد های سخت بستن کو؟ 

بازیچه نفس خودت بودی

گم شد درونت ذکر یا قدوس

حالا شب و روزت شده تشویش

آرامش و خوابت پر از کابوس

جان می کنی در انتظاری تلخ

از اضطراب آکنده ای هیهات

امروز تو بی حادثه سر شد

بیچاره ای از فکر فرداهات

برگرد راه رفته را برگرد

پا در مسیر راستی بگذار

از دوست استمداد کن خود را

هر آنچه را می خواستی بگذار

امیدوار رحمت او باش

راه خدا راه دل آرامی است

فرصت نمانده تا بسوزانیش

تاخیر، فرجامش پریشانی است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۲۲
محمد رحیمی
۱۷
فروردين ۹۷

من از دیگران با خبر نیستم

فقط از تو می گویم و باورم

دهانم پر از عطر گل می شود

که اسم تو را عشق ،می آورم


نمی دانم از روز اول چه بود

وجود تو که پای دل لنگ شد

و در شهر آرام احساس من

شبانه زد و خورد شد،جنگ شد


دلم بید مجنون شد و لرز کرد

نگاه تو بال مرا آفرید

به من وسعت عشق و پرواز داد

صدایت خیال مرا آفرید


لبانت پر از شور احساس شد

و کام تو قندانی از قند بود

دهان من از قند تو مست شد

چشیدی دلی را که در بند بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۰۶
محمد رحیمی
۰۱
اسفند ۹۶

حسم این روزا شبیه حس مادر مرده هاس

صورت سرخم شبیه حال سیلی خورده هاس

هر کسی اومد یه زخمی زد تو تاریکی و رفت

تازه فهمیدم که دردم مثل این پی برده هاس


کاری کردی با دلم تا عشق از یادم بره

عشقمو دادی به خسرو تا که فرهادم بره

ذهنمو از واژه ها پر کردی و شاعر شدم

در دل شب هاسرودم تا که فریادم بره


میزنم قفلی به قلبم بی کلید و بی عبور

تا ازین حجم هیاهوها برم یکجای دور

درک کن حال منو این دور پایان منه

لا اقل راضی نشو تا خرد شه در من غرور

حسم این روزا ...................................

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۳۳
محمد رحیمی