۱۶
تیر ۹۹
خیالاتی شدی، یک لحظه برگرد
بشین و اتفاقا رو نگاه کن
قبول کن بین ما عشقی نبوده
یه فکری واسه ی این اشتباه کن
اگه یادت باشه، بی چتر بودیم
توی اون وقتِ شب در زیر بارون
توی اون انتظارِ خیس و خسته
تهِ چشمات سوالی بود، پنهون
یه روز آفتابی ، باز، بی چتر
گذشتیم از خیابون اتفاقی
شاید اصرار عادت بود ، شاید
نگاه هر دومون، بی اشتیاقی
ولی حالا تو رو درگیر دیدم
شدی مشغول یک عشق خیالی
من و تو حاصل یک اتفاقیم
تو موندی و خیالی خشک و خالی
محمد رحیمی
۹۹/۰۴/۱۶
سلام به نظر خواننده محترم و فهیم، این نوع از نگاه به عشق، چه تفسیری داره؟ خودشیفتگی راوی.؟ ساده دلی دلداده. ؟ توهم راوی؟ احسنها اکذبها؟.
به کارکردهای روانشناسانه هر اثری، می توان با نگاه دقیق، رسید.