۱۲
تیر ۰۰
پدر رفت و برادر رفت و مادر
برایم هرسه بودی ای برادر
چه وقتِ رفتن وپروانگی بود؟!
مرا با این غم جانکاه، بنگر
گلاب قمصرم شد آسمانی
ندارم از برادر یک نشانی
غریبی بینوا و دردمندم
خدایا داد ازین بی همزبانی
(شکسته سرو باغ آشنایی)
(چه سنگین است بار این جدایی؟!)
حسین از شوره زار زندگی رفت
کجا رفتی؟ برادرجان، کجایی؟
تورا در اوج می دیدم همیشه
هویت در تو معنا کرد و ریشه
چرا ناگفته، عزم کوچ کردی؟!
(اجل سنگ است و آدم مثل شیشه)
تو را ناگفته هایت پیر کردند
رفیقانت تو را تفسیر کردند
شبیه کوه، پای عهد ، ماندی
اگرچه مردمان تغییر کردند
محمد رحیمی
۰۰/۰۴/۱۲