بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان
۲۷
فروردين ۹۶

دیگر تمام موی سیاهم سپید شد

لذات با تو بودن من نا پدید شد

حالا تو نیستی و شد آیینه دشمنم

اصل امید وار دلم نا امید شد

آن سو تویی که آنطرف جوی مانده ای

با خود بگو که عاقبت سرو بید شد

پر بود در نگاه تو تردید و التهاب

باران به محض رفتن تو هم اسید شد

دیگر جزیره ماند و من و خاطرات تو

با آن دلی که پیش خودش رو سپید شد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۵۲
محمد رحیمی
۲۵
فروردين ۹۶

من از عطش وصال رنجور شدم

از باور یک خیال رنجور شدم

افسوس کم آورد و مرا قال گذاشت

از اینکه شدم وبال رنجور شدم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۴۰
محمد رحیمی
۲۵
فروردين ۹۶

باز از دل مرده عاشقی خواهم ساخت

تردید نکن که قایقی خواهم ساخت

آنقدر به دور دست ها خیره نشو

افسانه چرا؟حقایقی خواهم ساخت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۳۸
محمد رحیمی
۲۵
فروردين ۹۶

او رفته که شاد باشدو تو غمگین

در بهت نشسته ای که آن شد یا این

من با تو نگفتم او کم آورده دلش؟

بر سادگی تو هرچه بادا نفرین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۳۵
محمد رحیمی
۲۳
فروردين ۹۶

هی پل شدیم و حادثه از ما عبور کرد

دیگر بس است هرچه که ما را مرور کرد

گفتیم پلکان ترقی که بهتر است

این بار باز مرحله از ما عبور کرد

در خواب نردبانی مان هم هزار بار

هرکس رسید  از تن دیوار دور کرد

شد حالمان شبیه به  مرغی که در قفس 

شور حماسه دارد و حس غرور کرد

آنها که بار گرده مایند و می روند

مارا همین ندیدنشان کور کور کرد

پل می زنیم بر سر تحویل حالمان

نفرین به آن که ساده نشست و قصور کرد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۲۰
محمد رحیمی
۱۹
فروردين ۹۶

دلم گرفته باورت نمیشه

گذشتی از دلم مث همیشه

سنگای راهو با خودت کشوندی

منم که معلومه شدم یه شیشه

اگه بهار عشقمون خزون شد

تبر شدی زدی به هرچه ریشه

حالا اگه حال منو می پرسی

توی گلو بغض همیشگی شه

اسمتو توی قلب من نشوندی

تبر بودی عزیز من یا تیشه؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۴۶
محمد رحیمی
۱۸
فروردين ۹۶

دست بر داشته ای از عطش شاعریت

رفتی از خواب حقیقی به خود واقعیت

با دلم عین گدایان سمج تا کردی

کاش برگشت کنی بر روش عاشقیت

هیچ از قاعده داد و ستد می دانی؟

عقل عاجز شده از فاصله منطقیت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۳۹
محمد رحیمی
۱۵
فروردين ۹۶

بلبل توی قهوه خانه هم می خواند

هر جور که شد ترانه هم می خواند

از قلقل قلیان چه برآید جز دود؟

در دود چه شاعرانه هم می خواند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۳۴
محمد رحیمی
۱۵
فروردين ۹۶

زیباست بهار گرچه زشتی کم نیست

تلخ است بفهمی که پلشتی کم نیست

با این همه از بهار عاشق تر کو؟

 چون نغمه  های های مشتی کم نیست

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۳۱
محمد رحیمی
۱۱
فروردين ۹۶

شاعری یا تو کار بیزینس؟

که دم و دقه هی میدی آدرس

توی حرفات یکم تامل کن

یه دو روزی نگو تحمل کن

رفتی تو کار قد و اندازه 

در دیزی قبول داری بازه؟

حرف شیرین بزن نه از فرهاد؟

میشه آروم بگی ؟نزن فریاد

شاعرا کارشون رسالتیه

شعراشون محکم و دلالتیه

اگه لازم دیدی که داد بزنی

شده وقتش بگی که باد بزنی

اما حالا که وقت لبخنده

غم و غصه بابا کیلوی چنده؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۲۷
محمد رحیمی