پای مزار
دیگر بدان، به حرف تو عادت نمیکنم
دل را برای قهر، شماتت نمیکنم
هرگز نبودهای تو رفیق تمام راه
بعد از تو آی، هیچ رفاقت نمیکنم
هروقت آمدم تو نبودی سر قرار
زین پس دگر هوای زیارت نمیکنم
آرامشی که داد به من دست روزگار
در پای سست عاطفه غارت نمیکنم
شمعم من آنکه پای مزارم چکیدهام
بشنو غریبه بحث لیاقت نمیکنم
اصفهان سرفراز دورانها
پایتخت تمدن و فرهنگ
شهراسطورههای بیتکرار
شهرشعر و ترانه و آهنگ
اصفهان خواستگاه اهل هنر
زادگاه کسایی و شهناز
شهرتاج آن خدای صاحبسبک
افتخارهمیشۀ آواز
اصفهان زادگاه خرازی
فاتح قلبهای پولادین
مرد پیکارهای رودررو
تخت فولاد تو بهشت برین
همه دروازههای تاریخاند
این همه پل که بستهای انگار
هرکجایت قدم گذارد دل
هم مؤثر پر است هم آثار
از هنرمندها که سرشاری
چه هنرها که در خودت داری
خاتم و نقرهکاری و ترمه
کاشی وسفره قلمکاری
در نقوش نشسته بر مینا
گنبد مسجد امامت هست
توی تقویم قلب ما مردم
اصفهان، هفتهای بنامت هست
شکل فیروزه فام گنبد را
هرجهانگرد میخرد به نگاه
سردر قیصریۀ بازار
عالی قاپو و شیخ لطف اله
لهجۀ ناب اصفهان چون گز
میکند کام تلخ را شیرین
شهرسلمان فارسی هستی
شهر شعر و دیار حکمت و دین
محمد رحیمی