دست بر داشته ای از عطش شاعریت
رفتی از خواب حقیقی به خود واقعیت
با دلم عین گدایان سمج تا کردی
کاش برگشت کنی بر روش عاشقیت
هیچ از قاعده داد و ستد می دانی؟
عقل عاجز شده از فاصله منطقیت