بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۲۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۶
اسفند ۹۵

اتل متل توتوله

این نخوده فوضوله

فکر می کنه بلنده

این نخود کوتوله

 

یه روز میشه مهندس

خط کش و نقشه داره

یه روزی بنا می شه

ماله و تیشه داره

 

باز می شه اون یه نقاش

با قلم و بوم و رنگ

یه گورخر می کشه

رفته شکار پلنگ

 

کارشناس ورزشه 

صبح ها فقط تو فوتبال

عصرا داره باشگاهِ

آموزش والیبال

 

اتل متل توتوله

مزاحمِ کوتوله

اون نخود هر آشه

تو هر کاری عجوله

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۰۹
محمد رحیمی
۱۶
اسفند ۹۵

من از حال تو با خبر نیستم

منو توی برزخ نگه داشتی

مگه عاشقا اهل بدقولین؟

قبوله من اهل سفر نیستم

تو رفتی که جنگل پناهت بشه 

شبونه هم آغوش موجا شدی

کویر و واسه خلوتت خواستی

تا پیچ و خم کوه راهت بشه

دیگه بسه این دوری لعنتی

آخه با خیالت چقد سر کنم؟

همه آینه هارو شکستم ببین!

تحمل ندارم من پاپتی

یه روزی میایی که دیرش کمه

تو یک قاب خاکی می شم خاطره

گرفتار آوار بی تو شدن

یه جوره که انگار اسیرش کمه

من از حال تو با خبر نیستم

قبوله من اهل سفر نیستم







۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۴۳
محمد رحیمی
۱۳
اسفند ۹۵

فریاد کشید و لحظه ای مردم من

آزردم و پژمردم و افسردم من

انگار که برق شهر جانم را برد

گفتم که هزار بار گل خوردم من 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۴۴
محمد رحیمی
۱۳
اسفند ۹۵

انگیزه حرف تازه می داد به من

می گفت به من شبیه استاد به من

اورفته و من منم به من من افتاد

از من من من هزار فریاد به من


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۴۱
محمد رحیمی
۱۰
اسفند ۹۵

این قدر که باد عشق در سر دارم 

بی وقفه  هزار چرخ پنچر دارم

بد هم نشد از دربدری های زیاد

تا چشم دلت کار کند در دارم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۵۷
محمد رحیمی
۱۰
اسفند ۹۵

دنیا شده یک دهکده آزادی

سهم هنر هفتم ما شد شادی

احساس غرور دارد این متن خبر

اسکار گرفته اصغر فرهادی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۵۳
محمد رحیمی
۰۶
اسفند ۹۵

مرا با قصه هایت خواب تر کن

ویا با اخم ها بی تاب تر کن

تو خورشیدی و من یک کوهی از یخ

مرا هی آب تر هی آب تر کن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۰۵
محمد رحیمی
۰۶
اسفند ۹۵

شاعر بیا به اول خط برگرد

با ریشه ها دوباره رفاقت کن

از ادعای عاشقیت برگرد

از دست عشق طرح شکایت کن

دور وبرت حباب قشنگی هست

یعنی همیشه اوج ولی خالی

از این حباب مسخره دوری کن

خود را ازین محاصره راحت کن

عق می زنی به فطرت شفافت

وقتی سکوت می شکنددر تو

از جمع حرف های عبس رم کن

عادت به ترک کردن عادت کن

شاعر شدی که شیشه جان باشی

حالا چرا تو قاتل دل هایی؟

وقتی کم است فرصت برگشتن

از این سروده سخت حمایت کن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۲۵
محمد رحیمی
۰۵
اسفند ۹۵

شدی تو تازگی ها شکل سرپوش

شلوغی .خنده داری.یا که خاموش

پیامت را به جان دل گرفتم

بگو راحت بگو یادم  فراموش


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۵۸
محمد رحیمی
۰۵
اسفند ۹۵

چون آهنم به منطق سوهان بادها

در بند اختیار پریشان بادها

گاهی شبیه شالی سبزم که در شمال

مویش به دست شانه فرمان بادها

حرفی نمانده تا بسرایم من از خودم

می ترسم از لجاجت پیچان باد ها

وقت سلام هم  به نسیم دم پگاه

عاشق شدم  به لحن غزل خوان باد ها

باور نکن که حال دلم شاعرانه شد

تنگ غروب و وعده طوفان بادها 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۵۴
محمد رحیمی