پرپر
روح را امشب چو عنبر میکنم
خوشتر از گلهای قمصر میکنم
آب میپاشم تمام کوچه را
کوچه را از باغ بهتر میکنم
گر گلی سدّ قدم هایش شود
با نگاهی تند پرپر میکنم
کاش امشب خانه را پیدا کند
چونکه خود در غم شناور میکنم
عاشق و معشوق را گم کردهام
عشق را تفسیر بهتر میکنم
حرف آخر را من امشب میزنم
آنکه دیندار است کافر میکنم
میفروزم آتش جانانهای
این بدن را نذر آذر میکنم
عاقبت دلدار میآید ز راه
حرف دل را خوب باور میکنم
گسل
صورت مادرم شده گسلی
که روی خط زلزله تنهاست
قاب عکس پدر ولی عمری است
هم جوان است و هم قدش رعناست
مادرم را سپرد دست خدا
سالها پیش در کشاکش جنگ
بعدها کوله پشتیاش آمد
با پلاکی و چند پوکه فشنگ
آخرین نامۀ پدر را دید
لای قرآن جیبیاش مادر
پدرم گفته بود خوابش را
که میآید ولی به شکل خبر
سالها پشت هم دوید اما
توی قاب عکس او شکسته نشد
مادر اما شکست بی یاور
ولی از این جهاد خسته نشد