۰۱
آذر ۹۵
گسل
صورت مادرم شده گسلی
که روی خط زلزله تنهاست
قاب عکس پدر ولی عمری است
هم جوان است و هم قدش رعناست
مادرم را سپرد دست خدا
سالها پیش در کشاکش جنگ
بعدها کوله پشتیاش آمد
با پلاکی و چند پوکه فشنگ
آخرین نامۀ پدر را دید
لای قرآن جیبیاش مادر
پدرم گفته بود خوابش را
که میآید ولی به شکل خبر
سالها پشت هم دوید اما
توی قاب عکس او شکسته نشد
مادر اما شکست بی یاور
ولی از این جهاد خسته نشد
۹۵/۰۹/۰۱
کیف کردم چقدر قشنگ خیلی بدلم نشست