۰۴
آبان ۹۵
مرغ آمین
نسل نفرین شده بودیم نمیفهمیدیم
مرکب زین شده بودیم نمیفهمیدیم
هرکجا نام خدا بود زخود میدیدیم
غافل از دین شده بودیم نمیفهمیدیم
از سر شوق به هر مزرعه میروییدیم
زشت چون مین شده بودیم نمیفهمیدیم
گاه در بین کلاغان که دعاشان مرگ است
مرغ آمین شده بودیم نمیفهمیدیم
سر خوش از هلهلۀ مجمع رندان افسوس
غرق تحسین شده بودیم نمیفهمیدیم
خنده کردیم چه مستانه بر این روز سیاه
لب غمگین شده بودیم نمیفهمیدیم
خواب خرگوشی ما عین پریشانی بود
زار و مسکین شده بودیم نمیفهمیدیم
۹۵/۰۸/۰۴