امروز برای عشق کاری بکنید
یک فکر درست و ناب و بکری بکنید
کاری بکنید تا بداند هستید
سجاده به پا کنید و ذکری بکنید
امروز برای عشق کاری بکنید
یک فکر درست و ناب و بکری بکنید
کاری بکنید تا بداند هستید
سجاده به پا کنید و ذکری بکنید
یاقوت انار من بیا یلدا شد
آثار نبودن تو بد پیدا شد
یک عمر به یلدای فراق تو گذشت
هی روز من امشب شد و هی فردا شد
عاشق شده ام جرم دلم سنگین است
معشوق من از دوری من غمگین است
باید به سراغش بروم همچون علم
فرموده که اطلبوا ولو بالصین است
قال محمد ص .اطلبواالعلم ولو بالصین
دانش را حتی در چین بیابید.
میلاد طراوت است و عالم گل شد
جانها به هوای روی گل بلبل شد
با شور و ترانه نغمه شادی خواند
آهنگ وجودش دور می فا سل شد
جالب شده تنهایی من برگشته
بدنامی و رسوایی من برگشته
چشمم به جمال کوریم روشن شد
صد شکر که بینایی من برگشته
آواره این نگاه خوشبین توام
بیچاره حرف های شیرین توام
ایمان من از کفر تو محکم شده است
پابند همین کافری دین توام
من هیچم و از هیچ چه می باید هیچ
در هیچ مگر چه پیش می آید هیچ
تردید ندارم که نمی پاید هیچ
از هیچ چه انتظار می آید هیچ
در سوگ تو کار ما به سامان نرسید
آبی به دهان تشنه کامان نرسید
این مشکل گیرندگی ماست اگر
امواج تو بام خانه هامان نرسید
وقتی همه جا وسیله گرما هست
سرمای هوا بهانه دیدن توست
قطبی که خیال استوا در سر داشت
گرما زده بی قرار باریدن توست
وقتی که امین برادر دارا شد
اکرم به سه سوت خواهر سارا شد
یک لقمهء نان نداشت تا قبل از این
دستش به خزانه بند شد کارا شد
محمد رحیمی