خسته شدم بسکه به هم پریدیم
مثل درنده ها همو دریدیم
کجای ما اشرف مخلوقاته؟
مسیر مون، کجا تهش نجاته؟
غیبت و تهمت شده نُقل و نبات
شصتِتو بپّا که نره تُو چشات
می خوام یه وَخ، روده درازی نشه
اسباب سرگرمی و بازی نشه
تکنولوژی اومد محبت و برد
عشقارو دزدید و سعادت و برد
دور شدیم از همدیگه با یک تماس
طفلی مامان،پشت خطِ التماس
دلا شکست و پدرارو انداخت
کارشونو به طُرفه العینی ساخت
نوبت ارث اومد شدیم گرگ و یوز
با کارها و رفتارای جگر سوز
نگم برات مشکل پخشی داره
گفتنِ فحش و بدو بیرا، کاره؟!
محرما روضه بریم و هیئت
حرف و حدیث زیاده و کدورت
دایی میره محله ی بالایی
هیئت عاشقان کربلایی
عمو میره به هیئت مخالف
برای کسب بهترین معارف
ولی یه مُش کَل کَلِه و تظاهر
مُشتِشو واکنی، میگه، مُچم پُر
وقت سیاستم که وامصیبت
رد میشیم از همدیگه خیلی راحت
خدا وکیلی دینمون، محشره
کاملِ و از همه دین ها سَرِ
دین شده بازیچه ی رفتارمون
رنگ و ریاکاری، شده کارمون
کاشکی یا خوب بشیم یا وَر بپّریم
میگیم که خوب میشم و خوش باوریم
محمد رحیمی