ای یار مهربان، تو چرا پاره پاره ای؟
قدِّ سهیل، دوری و اکنون ستاره ای؟
شرمنده ام که قدرتو در پیش من گم است
رنگت چرا پریده و اهل کناره ای؟
من قول می دهم که تورا هی ورق ورق
از جان بخوانمت که بدانی چکاره ای
حالم بد است و با تو مداوا میسر است
زیرا دوای درد من و راه چاره ای
در کار خیر، حاجت هیچ، آخرش چه بود؟
درکار خیر، حاجت هیچ استخاره ای
محمد رحیمی