من عاشقم و رنگ به رخسار ندارم
از بعد تو با هیچ کسی کار ندارم
تو آمدی و قلب مرا بردی و اکنون
جز تو نه دیاری و نه دیار ندارم
بی تاب ترین عاشق بی نام و نشانم
از گفتن این شعر، ببین عار ندارم
بر دارترین رشته زلف تو منم من
منصور زمان توام و دار ندارم
ای عشق بیا جسم من و جان من از تو
در ماندن خود بی تو که اصرار ندارم!!!
سر گرم تماشای جمال توام ای حور
این است که چشمی سوی اغیار ندارم
محمد رحیمی