شوهر مهربان من کچل است
اورژینال است و فاقد عمل است
توی شورای کله پزها هم
رای آورده و علی البدل است
صاحب یک هزار تا کندوست
می شود گفت، او خودش عسل است
دوست دارد مرا ولی گه گاه
هر زمانی که جلف و مبتذل است
گل برایم میاورد ، تا بعد
ببرد رستوران که این بغل است
آخ عزیزم، نمی شود کج خُلق
خاصه، وقتی که سخت در هچل است
البته می شود کمی مختل
هر زمان در امور او خلل است
گرچه اینطور هم نبود اول
فکر می کرد ، قلدر محل است
روشنش کردم و پذیرا شد
عشقم اکنون کر است و هم که شل است
شل و کر یا کچل مهماین است
که توی مهربانیش، مثل است
اگر او شعر بود، می گفتم:
نه قصیده نه مثنوی ، غزل است
محمد رحیمی