بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۶۷ مطلب با موضوع «ترانه» ثبت شده است

۰۶
آبان ۹۶

پرم از امیدی که یادم دادی

ازین عاشقی که زیادم دادی

تو گفتی بخندم به هر غصه ای

نسیم خوش اعتمادم دادی

توخواستی دلم سبز و روشن بشه

کویر دلم باغ و گلشن بشه

بهارو رسوندی که بارون بیاد

که با غصه ها سخت دشمن بشه

نگو شرم داری نگاهت کنم

دلو مست چشم سیاهت کنم

اگه حس رفتن باهاته بگو 

تا بیرون ازین اشتباهت کنم

پرم از امیدی که یادم دادی

ازین عاشقی ها زیادم دادی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۶ ، ۱۸:۲۹
محمد رحیمی
۲۶
مهر ۹۶

دوباره بازنده منم توی قمار عاشقی

کاشکی یه روزی دربیاد یه جور دمار عاشقی

از نفس افتاده میام شوق جوونه در منه

یه بغض لعنتی میگه نمون خمار عاشقی

همیشه دلبستگیا اول وابستگی ان

یه روزی مرگت میرسه با زهرمار عاشقی

غریب و آشنا روی سنگ مزارت می خونن

جوونیشو داد تا بره توی شمار عاشقی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۶ ، ۱۸:۰۷
محمد رحیمی
۰۵
مهر ۹۶

باتو این راه سختو پیمودم

تو نبودی محال بود این اوج

کشتی من شکست بی طوفان

ساختم از توهماتم موج

لحظه هایی که مرگ با من بود

زندگی رو طناب من کردی

بهترین روزها تو عشق من

خالصانه خراب من کردی

من و ساحل شدیم همسایه

در سکوتی عمیق و معنا دار

منو دادی به ساحل و رفتی

کار تو لطف بود یا آزار؟؟

حالا روزا شبیه شب هامه

بر نگردی همینه احساسم

منو ساحل چه نسبتی داریم؟

زندگی بی تو مردنه واسم


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۶ ، ۱۴:۵۰
محمد رحیمی
۲۰
شهریور ۹۶

سرنوشتم مث ماهی توی تور اینو اونه

موج سنگینی تو راهه که منو کرده نشونه

من همونم که  می گفتن پری دریاهاشونم

حالا این موج  غریبه شده باری روی شونم

منو از دریا گرفتن منواز صبح طلاییش

حالا تنها تو غروبم توی توری پر تشویش

پری دریا نباید بشه درگیر نگاهی

باید از ماهی بپرسه توی توره چرا ؟گاهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۵۷
محمد رحیمی
۰۷
شهریور ۹۶

وقتی تویی آدم کوچیک نمیشه

عشقه بگه کوچکتم همیشه

تو دست ابر و بادو دادی به هم

تو بردی بارونو تا پای ریشه

خیلی بده حرفای تکراریمون

خش میذارن رو تن صاف شیشه

خیلی برات هلاکم اما بگو

هلاکتم قبوله یا نمیشه؟

فدات کنم جونمو راضی میشی؟

یا مردن عاشقا شد کلیشه؟

روی لبات نشسته طرح لبخند

بهم بگو  بله بخوای بگی چند؟؟؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۱۷
محمد رحیمی
۳۰
مرداد ۹۶

یاد ندارم که قلبم 

با این تپش کار کنه

منو به هر خیالی 

که خواسته وادار کنه

برق نگاهت چی بود؟

که زندگی به من داد؟

هرکی شهامت داره

این عشقو انکار کنه

یه عمری بود عین یخ

گرما و شور نداشتم

مثل خود مترسک

عشق و غرور نداشتم

اما تو با نگاه

عاشقو آسمونیت

خورشید جونم شدی

وقتی که نور نداشتم

حالا تو روبرومی

شکل پری دریا

بگو که خواب ندیدم

یعنی بیدارم آیا؟

چشمای من یه قابن

فقط واسه عکس تو

با چشم تو می بینم

هرچی که هس تو دنیا

عاقبت این عشقو

ستاره ها میدونن

پاکی لحظه هاشو

نقاره ها می خونن

نگو که امتداد

این جاده راه خاکیس

با روح پاک بارون

فواره ها میمونن

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۴
محمد رحیمی
۱۳
مرداد ۹۶

من بجای توشبا بیدارم

تو حالت خرابه من بیمارم

تو خودت خواستی که با هم باشیم

ولی حالا تورو من کم دارم

منم اونکه عمری تنها بوده

حال نی دارم و آتشبارم

دلمو اون گره هات محکم کرد

رفتی و از گره هات بیزارم

لعنتی عاشقتم بازی نیس

باورت شد گلی و من خارم

یه روزی حاکم قلبم بودم

دست از عشق تو بر میدارم

وقت رفتن تو بود اما من

سنگ نفرت رو دلم میذارم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۷
محمد رحیمی
۲۸
تیر ۹۶

اینجا که ما هستیم عزیزم جای ما نیس

یک روز میفهی کسی همپای ما نیس

با عشق میشه توی قلب سنگ جا شد

از شیشه بودن دور شو معنای ما نیس






۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۲۳:۰۷
محمد رحیمی
۲۸
تیر ۹۶

وقتی از پیشم میرفتی

نگرونی تو چشات بود

غم حرفای نگفته

مثل یک سایه باهات بود

نازنین اون که ندیدیش

دل بیچاره من بود

شایدم حق با تو باشه

آخه بغضی تو صدات بود

حالا که حالت خرابه

نقشه های من برآبه

غزل وداعو خوندی

آخر قصه نموندی

بال تو بال کبوتر

توصدات صدتا قناری

نکنه بالت بشه زور

بری عشقو جا بذاری

وقتی از پیشم میرفتی

نگرونی تو صدات بود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۲۲:۵۱
محمد رحیمی
۲۲
تیر ۹۶

تبم بالازده عاشق شدم من

توی آشفته بازار زمونه

دلم لجبازه و آروم نمیشه

میخوامش.عاشقم هاش بی امونه

نمی دونم کجابندش رها شد

یه عمری دستشو محکم گرفتم

ولی این آخرا ناساز و بد شد

خودم حالش رو دست کم گرفتم

بسوزی ها بسوزی بی پدر عشق

دلو از دست آرامش ربودی

اونی که باعث بدبختیامه

تویی از اولش بازم  تو بودی

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۶ ، ۱۶:۲۵
محمد رحیمی