بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۶۴۳ مطلب توسط «محمد رحیمی» ثبت شده است

۲۰
فروردين ۹۸

بگو تعبیر کدوم خوابِ منی

که تنت شکوفه بارونِ و برگ

توی غرفه های خوابم اومدی

با تو زندگی اومد تا بِرِ مرگ

با تو روزای زمستون مثِ من

سردیِ هوا رو حس نمی کنن

ریه های خسته از عادت دود

تو که باشی خِس وخِس نمی کنن

تُو چشات کهکشونِ ستاره هاس

سختِ زُل زدن به عمقِ آسمون

توی قلبم چه قیامتی بپاس

نفسم بند اومده اینو بدون

بگو تعبیر کدوم خوابِ منی

که منو دادی به حوض نقاشی

من باید تو رو تُو قلبم بکِشم

تو صدای قلبتو من بکِشی

بگو تعبیر کدوم خواب منی

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۳۱
محمد رحیمی
۱۲
فروردين ۹۸

سلام ای تو زیباترین عشق ممکن

محاله رقیبی برات بوده باشه

اصن اونقدر ذات عشقت درسته

رقیبت محاله که آسوده باشه

بذار باورت شه من عاشق ترینم

بدون تو دنیای من بی فروغه

نباشی، منو عاشقی هام سرابه

یقینا تموم غزل هام دروغه 

حصار تنت خوبه زندون من شه

گرفتار موج چشاتم یه خواهش

بذار وقتی غرق نگاهت می میرم

بازم زنده شم با یه موج نوازش

تو فانوس دستای روشن که داری

واسه قایق بی پناهم ، پناهی

همین که تو رو دارم ای عشق خورشید

نمی ترسم از وحشت این سیاهی

سلام ای تو زیباترین عشق ممکن...

محمد رحیمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۲۲
محمد رحیمی
۰۹
فروردين ۹۸

دورو بر ما آدما، دیوا به شکل دلبرن

دلبرای دروغکی، حال دلت رو نبرن

آهای تو دختر انار، تولد فصل بهار

هرچی میگن ، بذار بگن، محل به حرفشون نذار

دلت بلورآسمون، خالق رنگین کمونی

صورت قرص ماه تو، آبروی ماه پیشونی

تو خلسه های ربنا، لحظه صفر عاشقی

دیدم که آغوش خدا، بازه برات دقایقی

سیل اومده، دیوا میرن جای کمک، موج سواری


تو ساحل امن دلت، چه خوبه که خدا داری

این روزا می گذرند و لب، خنده رو تکرار می کنه


خشم و صبوریت ، نازنین به شادی اصرار می کنه


دلت بلور آسمون، خالق رنگین کمونی

صورت قرص ماه تو آبروی ماه پیشونی

محمد رحیمی


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۸ ، ۰۹:۱۲
محمد رحیمی
۲۹
اسفند ۹۷

من به امید بهار تو دلم گل دارد

باغ احساس من از عشق تو بلبل دارد

شکل گلخند تو باران بهاران من است

بودنت مژده خوشرنگ تحمل دارد


عشق، وقتی که تو باشی، به حقیقت جاریست

غنچه در مرتبه ی  آن لب تو بازاریست

تپش قلب من از قلب تو مالامال است

آفرین بر توو عشقت که به این حد، کاریست

 

من برای تو و تو مال منی تا هستیم

هردو از معرکه عقل، سلامت جستیم

در دل حادثه بودیم ولی نشکستیم

بودم و بودی و مستانه ترین سرمستیم


وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شوم

بند را پاره کنم از همه بیگانه شوم

(بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار)

شعر را در غزل گیسوی تو شانه کنم

محمد رحیمی





۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۵۲
محمد رحیمی
۲۷
اسفند ۹۷

روز مرد است ولی مردی کو؟

روز همراهی و همدردی کو؟

چه کسی عاطفه را شوهر داد؟

مهربانی که میاوردی کو؟

به چه قیمت لب تو خندان است؟

بهترین قند ، درین قندان است؟

غم همسایه فراموشت شد؟

پدر آن پسرک زندان است؟

مرد یعنی غم مردم خوردن

عید را بر لب مردم بردن

دست بیچاره گرفتن مردیست

نه دلی سوختن و آزردن

روز مرد است خودت قاضی باش

از خودت شاکی و ناراضی باش

دستگیری کن و با اطمینان

بعد از آن از دل خود،  راضی باش

محمد رحیمی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۵۵
محمد رحیمی
۲۴
اسفند ۹۷

خدایا سال نو بدتر نباشد

مرتب چشم مادر تر نباشد

غم نان و غم جان کم نداریم

غم دل های نا باور نباشد

محمد رحیمی



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۵۹
محمد رحیمی
۲۳
اسفند ۹۷

در سرم کاش کمی عقل معاشی هم بود

فرصت کار درستی و تلاشی هم بود

بعد یک عمر پل عابر بی خیر شدن

بر سر سفره من کاسه آشی هم بود

از مداد العلما بی نوکیش بر جا ماند

قلمم را که شکستند ، تراشی هم بود

هر کس از راه رسید ، آمد و زخمی نو زد

التیامی که نه، ای کاش خراشی هم بود

شعر هم اسلحه ای سرد شده مثل خودم

کاش در شعر، تقلای کلاشی هم بود

محمد رحیمی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۳۰
محمد رحیمی
۲۰
اسفند ۹۷

کاش عید از میان ما برود

با عزا بیشتر هماهنگیم

در عزا انتظارمان خواب است

عید با روزگار ، در جنگیم

در عزا دخل و خرجمان جور است

عیدها مثل نقطه چین ، لنگیم

چه بگویم که دردسر نشود

عیدها در عزای صد رنگیم

در عزا اقتصادمان شاد است

بی خیال نجات فرهنگیم

محمد رحیمی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۳۹
محمد رحیمی
۱۴
اسفند ۹۷

دل به دریا بزن و ماهی شو

خسته از موندن و همراهی شو

توی این برکه دلت می پوسه

سالک سیر شبانگاهی شو

راه شیری میگه تو نوزادی

قد بکش معنی آگاهی شو

جای تو سینه کش آسمونه

دشمن کفترای چاهی شو

بی خیال جاده، ابریشم باش

هر چی دوس داری و می خواهی شو

محمد رحیمی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۱۹
محمد رحیمی
۱۳
اسفند ۹۷

بسیار دلم گرفته از خلق الله

از اوس فرج و مش تقی و سیف الله

از دست همه بمیرم انشالله

لا حول ولا قوت الا بالله

محمد رحیمی

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۲۵
محمد رحیمی