بهم خبر رسیده حالت بده
نگفته بودی که خیالت بده
نگفته بودی زدی جاده خاکی
بگو کجا هستی چه حالی ؟با کی؟
دور بر دلت کی داره پرسه؟
اون کیه که حال تو رو می پرسه؟
پیر که بشی از چشا زود میوفتی
از دلایی که دل نبود میوفتی
دلت رو اون رفوزه ها میشکنن
عشقتو مثل کوزه ها میشکنن
شنیده ام دلت برام می سوخته
هرکی دلم رو دزدیده فروخته
حالا ولی رفتی پی عشق و حال
رفتی پی عاشقی های محال
تنگ توام یه روز میشه سفالی
وقتی شکستنش میگم چه حالی