چون هیچ کسی نیستم آسوده ترینم
دنبال کسی باش که بی کس تر از او نیست
چون هیچ کسی نیستم آسوده ترینم
دنبال کسی باش که بی کس تر از او نیست
من گریه می کنم......پس هستم
توخنده می کنی.......پس هستی
او فکر می کند پس.......انا لالله و انا الیه راجعون.
گفتی که عصای دست من خواهی شد
یا قوت ضعف این بدن خواهی شد
امروز عصا شکسته و رنجورم
تو قاتل بی وفای زن خواهی شد
به گوش من رسیده ناز کردی
و حس تازه ای آغاز کردی
مگر با من سر یاری نداری
چرا پس راه فرعی باز کردی
عشق من اندازه قد تو نیست
هیچ جاپایی پی رد تو نیست
بودن تو مایه حسرت شدو
قلب این دلداده در حد تو نیست
چاه کن ها چرا ته چاهند
چون به فکر قرار با ماهند
چاه کن ها اگرچه پایینند
عاشق و سر بلند و دلخواهند
چاه کن ها اگر چه مجنونند
عقل محضند و خوب آگاهند
آب یک شب به چاه می آید
چاه کن ها مگر چه می خواهند
ماه در جام چاه می افتد
عاقبت یک شبی که در چاهند
افسوس افسوس
چیزی به پایان جهان نمانده است
ومن محتضری که آخرین سطرهای تورا
به سختی نفس می کشم
با مرگ هردرخت.به راه افتادی
و
درکتابخانه از نفس افتادی
تازه می فهمم چرا اکسیژن
در کتابخانه ها کم است.راستی چرا ..
در هیچ کتابخانه ای شاخه ها برگ نمی دهند
من ندیدم در هیچ کتابخانه ای برگها رو به ریشه
سلام کنند