جهان را چشمهایت خیره کرده
تمام فاتحان را چیره کرده
ببر کرمان خود را در فرابورس
که از عشق تو جانش زیره کرده
جهان را چشمهایت خیره کرده
تمام فاتحان را چیره کرده
ببر کرمان خود را در فرابورس
که از عشق تو جانش زیره کرده
دست من کوتاه بودو ناز توبالابلند
هی توهم با این لمینت کردنت بیخود بخند
پول من قد خرید یک عدد مسواک بود
تو ولی گفتی که دندان کاشتم بی چون و چند
گاه گاهی خواب شیرینی اگر هم دیده ام
می نویسد پای خون من فلک یک کوه قند
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
هی دعا کردیم تا بر تو نیندیشد گزند
تازه فهمیدم چرا ریش مرا می خواستی
هرچه می خواهی به این ریش بلند من بخند
از خطای عاشقی این بس که بی عقل و خرد
موریانه ها هلاک برج ایفل می شوند
وعده نکن تو ساعت خماری
قرارنذار وقتی که بی قراری
دلی خوبه که خونگی بمونه
بازاریه این دلی که تو داری
هوای پروازو ازم گرفتی
بال هامو چیدی تو قفس بذاری
همین روزا دلو نجاتش میدم
بذار همه بگن شده فراری
توخوبی اما دلی که دوبینه
نداره قد ارزن اعتباری
خودم رو با ترانه خسته کردم
همین حالام تو چرتی یا خماری
کاش می شد به یاد شب بوها
ماه دردست همقدم باشیم
حس آن لحظه ها که یادت هست
با همان جذبه هم قسم باشیم
نگفتی با تو هستم تا ته عشق
اسیر حلقه دست تو هستم
دروغت را کجا بردی که عمریست
به پای این دروغ تو نشستم
با عینک آفتابی ات سایه کنی
یا سیرترین پیاز رالایه کنی
صد بار پسندیده تر از اینکه دمی
خودرامچل رفیق بی مایه کنی
از خنده بی دلیل تو می ترسم
از من که شدم ذلیل تو می ترسم
این چهره دلقک است یا دیو و پری
من از پرش سبیل تو می ترسم
فراگرفته ام/فراگرفته ام از سوره ای مبارک
بخوان /به نام دخان
که در لابلای مصحف شریف
درجوار سوره هایی همواره جوان/
دخان بود/دخان ماند
و
هیچ آیه ای را به دخانیات نخواند/
فرا گرفته ام/فرا
لبخند بزن دلم به این هم خوش بود
با حال و هوای اینچنین هم خوش بود
خوش بود به چیزی که تو را می آورد
حتی به دمی بیا بشین هم خوش بود
از بس که در کنار تو هی منقلب شدم
دنبال انقلابی اگر بوده ای منم