۲۹
مرداد ۹۹
تنها شدم اینو دلم میگه
تنهایی انگار عادت مرداس
مردی که زخم تازه برداری
مردی میون جمع نامرداس
وقتی دل مردی پراز درده
صبر خدا هم داره سر می ره
یک شب توی تاریکی دنیا
گریون و تنها بی خبر می ره
من مرد تنهای شبم امشب
از پیشتون می رم تو تاریکی
میرم یه جای سرد و بی احساس
هیچکس نداره کار با هیچکی
از عشق بیزارم که پیرم کرد
حالا منم یک خسته مغموم
قلبم شکسته آی آدم ها
نفرین به این تنهایی محتوم
محمد رحیمی
۹۹/۰۵/۲۹
صبر خدا هم داره سر میره
چه تلخ