۲۸
خرداد ۹۶
می شناسی مرا خدای حکیم
من همان حقه باز نامردم
گرچه قرآن بروی سر دارم
به کتت می رود که برگردم؟؟
شب قدرت اگرفروشی بود
توی بازار بورس می دیدیش
توی این مجمع ملایک و روح
رفته پاساژ ذهن من تا کیش
گردن هیدرولیکِ گردانم
وسط مجلس دعا گیر است
چشم هایم تلسکوپ هابل
که به ناموس خلق درگیر است
باز توبه از این دعا و ثنا
من حریف خودم نخواهم شد
یک خطا کار حرفه ای که منم
قهرمان دلم نخواهم شد
ولی اینبار مبتدی توبه
فارغ از هر فریب و دوز و کلک
به ملایک بگو که آدم شد
تا نگو یند، پشت من متلک
چاکرم ای خدای داش مشتی
قول من قول نیست یاری کن
قدر نزدیک مطلع الفجر است
تو کمک کن خودِ تو کاری کن.
محمد رحیمی
......................................
۹۶/۰۳/۲۸