۲۸
خرداد ۹۶
آدینه آمدپیش رو ازآنچه میدانی بگو
این رابگوآن را بجواینجاوآنجاکوبهکو
ای آتش سوزان بیاگرمای دلسوزان بیا
گاهی بسوزان و بروگاهی بپیچان توبتو
دراین حوالی یک نفرمانده است از پای سفر
یک لحظه براوبگذری ازآتشت سازدوضو
دردمرادرمان تویی هجرمراپایان تویی
درمانده راسامان تویی سامان تویی ای آرزو
دراین خراب آباددل پامانده دردریای گل
آن قصه رااکنون بهل دیگرمراآنجا مجو
من کولی آواره ام تنهاترین بیچاره ام
جام مراخالی ببین تا میتوانی ده سبو
دیرآمدم دیر آمدم تنهاودلگیرآمدم
اکنون که شبگیرآمدم ازمن مریز این آبرو
سنگینی گوشم بگیر شولا و روپوشم بگیر
این عقل و این هوشم بگیرتا بشنوم گفت و شنو
آدینه دارد می رودگرمای سینه می رود
درمن نفس بشماره شد درراه لیلی کوبه کو
وصلی بده هجری ستان غم را بگیرو ده امان
بامن بمان با من بمان ای باده پیمانه جو
۹۶/۰۳/۲۸