۰۳
فروردين ۹۶
منو بازم صدا کردی
ولی خندیدم و رفتم
صدای هق هق اشکت
رو باز نشنیدم و رفتم
, تو هی اصرا ر می کردی
بمونم توی آغوشت
من از آوار ترسیدم
که برگرده روی دوشت
تو می گفتی کجا میری؟
بمونی پیش من خوبه
من ساده نفهمیدم
برم چشمات مرطوبه
یه عمره کج خیالم من
بزنگاهو نمی شناسم
ولی باز ادعام اینه
پر از عشقم پر احساسم
منو بازم صدا کردی
نگفتی که ازم سیری
ولی حالا که برگشتم
چی می بینم؟داری میری؟
به این بیچارگی نفرین
به این آوارگی لعنت
اگه راهی داره برگرد
نذار عمرم بشه حسرت
۹۶/۰۱/۰۳