۲۰
بهمن ۹۵
روبه رویم نشسته ای انگار
هی ورق می زنی غزل با من
یا من و تو یکی شدیم اینجا
یا که بودی تو از ازل با من
این زبانی که در دهان دارم
وقت و بی وقت تلخ و ناجور است
با دهان تو گفتنی شد شعر
شعر یا یک جهان عسل با من
گاه پل بسته ای به کودکی ام
توی آن قصه ها و بازی ها
این همه خاطرات ریز و درشت
یکی بود و اتل متل با من
من و این شعرها اگر باشیم
گلمان کاغذی و مصنوعی است
تو که باشی گل همیشه بهار
می طراود بغل بغل با من
توی خورجین شاعرانه من
شعرها خسته اند و تکراری
به تو باشد به طرفت العینی
می خروشی رمل رمل با من
۹۵/۱۱/۲۰