۱۵
بهمن ۹۵
بس نیست نصیحت؟دلم آدم شدنی نیست
باران کنایات شما کم شدنی نیست
گفتید کویرم من و جنگل پدرم بود
تاریخ نسازید که سر هم شدنی نیست
اینجا شب من جشن کویر است و ستاره
در جنگل اوهام شما این شدنی نیست
هم ماه کنار دل من کفتر چاهی است
هم چاه خبر دارد درهم شدنی نیست
از عاقبت اندیشی زنجیر بپرسید
فهمیده که عاشق شد و محکم شدنی نیست
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
افسانه عشاق فراهم شدنی نیست
۹۵/۱۱/۱۵