بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

بر بام یک ستاره

شعر، نقد ادبی، داستان، رمان، فیلم‌‌نامه ( محمد رحیمی شاعر کودک و نوجوان)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان
۲۹
دی ۹۵

شبی گفتم از خسته جانی به آنی

سخن های داغی که تابش ندانی

چنان آتش از تارهای وجودم

برون زد که افشا شد این خسته جانی

بغریدم آن شب چو دیوانه ابری

بنالیدم از جان چو نای بنانی

درونم پر از شکوه های نگفته

تو گویی هنوز است در سر جوانی

نفهمیدم آندم که این والگی ها

چه اشکی فشاند از دل و دیدگانی

زبانم فقط راز های مگو گفت

از آن شب شدم شهره هر دکانی

شبی بودو دیوانگی موج می زد

عیان شد که هستند دیوانه گانی

هنوزم به هر کوی وبرزن سخن هاست

سخن های شیرین و تلخ چنانی

به هر کوچه ای کودکی مادرش را 

خبر می کند از برای نشانی

ومادر به بر می فشاند گلش را

مگر تا امان ماند از این روانی

خدایا اگر آتشم می زنی باز

زبانم بگیر و غمم کن عیانی

که خلق از وجودم نبینند آزار

ز دست زبانم امان ده امانی 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۲۹
محمد رحیمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی