۲۵
دی ۹۵
خسته شد از کار روز
یه مرد خوب و کاری
نشست و با خدا گفت
تو خستگی نداری؟
بزرگی کار تو
می بنده هر زبونو
این همه آفریدی
زمین وآسمونو
فرشته های زیبا
توآسمونت پرن
هرکس و دس بذاری
رزق تو رو می خورن
شب میره وروز میاد
شب میشه باز دوباره
ماه میره خورشید میاد
با این همه ستاره
فصلای زیبای سال
دنبال هم می ذارن
می چرخن ومی گردن
همیشه در فرارن
پس تو چرا خدایا
خسته نمی شی از کار
به خواب نیاز نداری
همیشه هستی بیدار
فرشته ای با خنده
اومد پایین کنارش
تا بلکه آروم کنه
اون دل بی قرارش
گفت می کنم سوالی
تو هم بده یک جواب
کی آفریده چشمو
یا خستگی یا که خواب؟
اگر خدا بخوابه
رزق تو رو کی می ده؟
کی میگه شب تاریکه؟
برف قشنگ سفیده
خدایی که بخوابه
یا بشه خسته از کار
بدون دیگه خدا نیس
خالق و پروردگار
آدمه گفت درسته
جواب خوبی دادی
خدا نمیشه خسته
عجب جواب شادی
۹۵/۱۰/۲۵