۰۲
دی ۹۵
کولهبار
میرسد از راههای دوردست
آنکه پل شد در دل فردای من
پر تپش چون لحظههای بیقرار
مستی آورده در این شبهای من
غنچه را بد جور اغوا میکند
تا شود از بهترین گلهای من
بالهای کهنۀ پرواز را
میکند تا پر زند پرهای من
شعرهای خسته از وزن مرا
نوتر از نو میکند نیمای من
قصۀ ایام تاریک مرا
میبرد با شادی حالای من
کوله باری از جواب آورده است
تا بگیرد هوش از آیای من
دوستان تردید را بیرون کنید
بشنوید این خوش ترین آوای من
این چه پروایی است در دل هایتان
بنگرید آغوش بیپروای من
چیست در جنس صدایم جز امید
بوی خوش میآید از نعنای من
۹۵/۱۰/۰۲