۲۶
آذر ۹۵
غصهدار
ای رقص ناهمگون روح بیقرارم
صیاد بدمستی که در دامش شکارم
اعجاب من از دقت تیز تو پیداست
ای باد کولی از کجا دیدی غبارم؟
ابری به چشمت آمدم بیتاب باران
از روی مهر است این که می خواهی ببارم؟
آرام باش ای موج ناآرام آرام
من ناخدای ترسهای بیشمارم
گویی که این بازی به روحم سازگار است؟
ای روح بازیگوش، من راحت ندارم
با مرگ من آرام اگر گیری غمی نیست
این حرف را اول بگو جان میسپارم
ای کاش با من بودی ای روح پریشان
این لحظۀ آخر تو را من غصه دارم
۹۵/۰۹/۲۶