۲۰
آذر ۹۵
دوری و دوستی
به ابری گفت خاکی تشنه و زار
که دوری از من و حلقوم تب دار
چه شد آن دوستیهای مکرر
که از دست تو قلبم شد نمکزار
ولی ابر فراری گفت ای دوست
به جای این شکایت حد نگه دار
برایت بارها باریدهام من
و آن بارش چه شد؟ سیل اسفبار
من از چشم تو افتادم ندیدی؟
به جرم دوستی با رنگ تکرار
به هر دوری هزاران دوستی هست
بجای شکوه عبرت گیر ای یار
۹۵/۰۹/۲۰