۳۰
آبان ۹۵
صدا
وقتی از پیشم میرفتی
نگرونی تو صدات بود
غم حرفای نگفته
مث یک سایه باهات بود
این چه بختیه که دارم
اومدم اما نبودی
شده بودم یخ و خورشید
اشک یخ نداره سودی
توجزیره غریبی
گم شده بال پریدن
دیگه پروازی نمونده
نه فرازی نه فرودی
بایداز آتیش عشقت
بسوزم به رنگ ققنوس
تا تو از ساحل حاشا
ببینیم به رنگ فانوس
دیگه فانوسی توکارنیس
که بگی شروع تازهام
حالا من که گُر گرفتم
واسه تو میمونه افسوس
من که شادیت آرزوم بود
نمیخوام غم صداتو
نمیخوام عمری بدوزی
به افق ناز نگاتو
آخرین حرف من اینه
حالا که دلم رو کشتی
دل هیچ کس رو نلرزون
محترم بدون وفاتو
۹۵/۰۸/۳۰