۲۵
آبان ۹۵
دروغ بگو
چه ساده حد مرا کردهای تو حالی من
نیامدی تو فقط محض دست خالی من؟
هوای چشم من از ابر عشق بارانی است
هوا هوای بدی نیست درحوالی من
به پای عشق تو صدها غزل کم آمده است
و قامت دل عاشق چنین خم آمده است
بیا به کودکی یادها پلی بزنیم
که جنس خاطر و لبخند با هم آمده است
چقدر سربههوا بودن تو پیرم کرد
و از هرآنچه که بالاسر است سیرم کرد
ولی دوباره تو همسایۀ دلم شدی و
طمع برای رسیدن به تو دلیرم کرد
دوباره نقطه سر خط دو چشم بارانی
دوباره اول آنکه مرا برنجانی
ولی تو ارزش رنجی که میبرم داری
بگو دروغ بگو با دلم که میمانی
۹۵/۰۸/۲۵