۱۸
آبان ۹۵
چشم به راه
وقت شعر است ولی فرضیهها ریخت بهم
منطق هندسی زاویهها ریخت بهم
کشت و کشتار بهپا شد سر هر مصرع و بیت
شعر آشفتهتر از قافیهها ریخت بهم
خودمانیم جهان چشم بهراه غزلی است
گرچه چشم غزل و قرنیهها ریخت بهم
میشناسید مرا ساده و بی حاشیهام
حس این حادثه با حاشیهها ریخت بهم
گاهگاهی شکری از لب شعرم میریخت
ذوق ویران شده چون مرثیهها ریخت بهم
۹۵/۰۸/۱۸