۰۳
خرداد ۹۶
با مرگ هردرخت.به راه افتادی
و
درکتابخانه از نفس افتادی
تازه می فهمم چرا اکسیژن
در کتابخانه ها کم است.راستی چرا ..
در هیچ کتابخانه ای شاخه ها برگ نمی دهند
من ندیدم در هیچ کتابخانه ای برگها رو به ریشه
سلام کنند
با مرگ هردرخت.به راه افتادی
و
درکتابخانه از نفس افتادی
تازه می فهمم چرا اکسیژن
در کتابخانه ها کم است.راستی چرا ..
در هیچ کتابخانه ای شاخه ها برگ نمی دهند
من ندیدم در هیچ کتابخانه ای برگها رو به ریشه
سلام کنند
تردید نکن
آنچه پیش آمد ،پیشامد نیست
پیش آورست
وتو تنها دلیل پیشامدش هستی.
امروز روز توست
وفردا روز فرزندان تو
نمی دانم
لحظه ای که باز تو
از خنده شکوفا می شوی
من
کجای گستره این خاکم
حسودم از حالا
به هرکس که گلخندتورا
هرصبحگاهان طلوع می کند
کاش فقط.کمی فرصت بود،
تا....لبخند شیرینت را،
مومیایی کنم.
لبخندی که زندگی
هرگز دکمه تکرار ندارد.