ترشیدم،
در کابوس غفلت هایم.
مقصر ، شاید لیمو ترش های خانه مادر بزرگ باشد.
اما چرا لیمو ترش های خانه مادر بزرگ، دل می بردند
و
دلت را زده است ، بوی ترشیدگی این روزهایم!!!؟
ترشیدم،
در کابوس غفلت هایم.
مقصر ، شاید لیمو ترش های خانه مادر بزرگ باشد.
اما چرا لیمو ترش های خانه مادر بزرگ، دل می بردند
و
دلت را زده است ، بوی ترشیدگی این روزهایم!!!؟
تا مزارع برزیل در امتداد آمازون
پی ات آمدم
و تو نشستی به دلبرانگی،
در روزگار سپید برفی ام.
شور بختانه روزگار تلخم برای تو
جا رزو نکرده است
تو را در آب نمک خوابانده بودم
برای روز مبادا
افسوس،
این فشار خون لعنتی، مبادا سرش نمی شود.
هی چه خبر است؟
چرا آتش بازی براه انداخته ای؟
من که سیگار تو نیستم
از خودت بپرس.نسبت لبهای تو با نفس های من چیست؟
ریه های احساست را از دود دلم دور نگه دار
آتش بازی های تو شبیه به چهارشنبه سوزیست
تا چهارشنبه سوری.خیلی از آسمان دلم دوری
نمی بینی چون کوری.
نمیدانم کدام اول پیشامدکرد.
هوای ترا نفس کشیدم
هوایی تو شدم .
یا هوایی تو شدم به هوای تو مبتلا
لحظه ها شکار نمی شوند.
شکارمان می کنند
در بزنگاه هایی .
که
خوب می دانند کجاست
روز هنوز به نیمه اش نرسیده
جان من ولی چرا.
خودت بگو کجایی؟
چه فایده دارد بغرم کی میایی؟
فراگرفته ام/فراگرفته ام از سوره ای مبارک
بخوان /به نام دخان
که در لابلای مصحف شریف
درجوار سوره هایی همواره جوان/
دخان بود/دخان ماند
و
هیچ آیه ای را به دخانیات نخواند/
فرا گرفته ام/فرا
من گریه می کنم......پس هستم
توخنده می کنی.......پس هستی
او فکر می کند پس.......انا لالله و انا الیه راجعون.
افسوس افسوس
چیزی به پایان جهان نمانده است
ومن محتضری که آخرین سطرهای تورا
به سختی نفس می کشم