۲۴
دی ۹۹
پدرم کوه استقامت بود
یک جهان قلب؟! نه ،قیامت بود
باصفا بود ومهربانی داشت
بخدا، معنی نجابت بود
مادرم هم، سپر، برای بلا
نازنین قلب او، عیار طلا
هردو را آسمان گرفت از من
تا شود روزگار واویلا
بی کسی درد تلخ و جانکاهی است
توی این روزگار لاکردار
ای نفس، من تورا نمی خواهم
زندگی، دست از سرم بردار
توی ایستگاه بعد ، ترمز کن
از قطار تو خسته ام ، خسته
تو بمان و هرآن که با تو خوش است
به تو نه دلخوشم، نه وابسته
محمد رحیمی